دیدبان آزار

25 شهریور 1401 در مقابل بیمارستان کسری

«شما دختر من را کشتید»

زنان عصبانی با مشت گره‌کرده سربالایی میدان آرژانتین را نفس‌نفس بالا می‌آمدند. بدون روسری و بدون ترس. توی صورت نیروهای ضدشورش، بریده‌بریده و با صدای دورگه فریاد می‌زدند: «شما یکی از ما را کشتید.» خشم آن روز زنان خیابان الوند را چگونه و با کدام کلمات می‌شود توصیف کرد و کم نیاورد؟ قد‌وقامت زبان برای مرور آن لحظات چقدر ناچیز است. یک سال قبل در بر آن زنان خشمگینی که بدون برنامه‌ریزی و فراخوان دور میدان آرژانتین جمع شده بودند چه گذشت؟ 

این چند پاراگراف تلاشی است برای توصیف چیزی که به وصف در نمی‌آید. آن روز جمعه شهریورماه مقابل بیمارستان کسری چه گذشت؟ درست در روزی که خبرنگار آمریکایی برای مصاحبه مقابل ابراهیم رییسی روسری سر کرده، تهران به خاطر همین روسری، شده انبار باروت. بعد از چندین دهه، حجاب اجباری مثل زخمی کهنه دوباره تن خیابان را ملتهب کرده است.

نیم ساعت از خبر مرگ ژینا گذشته. دو-سه نفری مقابل بیمارستان نشسته‌اند و به هم نگاه می‌کنند. با هم اسم رمز ژینا را می‌آورند و زیاد و زیادتر می‌شوند. چقدر مادران میانسال و سالمند بینشان است. آنها صاحب‌عزای مراسم خیابانی مهسا شده‌اند و دائم یک جمله از زبان همه‌شان تکرار می‌شود که «این (مهسا) می‌توانست دختر من باشد.» چه شجاعتی دارند. انگشت اشاره را می‌گیرند توی صورت گارد و می‌گویند: «شما دختر من را کشتید.» طوری شعار می‌دهند که رگ گردنشان باد می‌کند و صورتشان برافروخته می‌شود.

تعداد زنان به‌وضوح بیشتر است. خودشان خلاقیت را دست گرفته‌اند و برای فرار از پلیس مسیریابی و هدایت می‌کنند. امروز، روز سوگواری مهسا است. زنان درحالی مانند صاحب‌عزا اشک می‌ریختند که از سوی دیگر نیروهای زن مامور حجاب از همان خیابان بغل با یک ون از راه می‌رسند. همگی مرتب و گاه با کمی آرایش. لباس پلیس ندارند و مانتو و شلوار معمولی پوشیده‌اند. چند نفر پرسر‌وصدا ما را کشان‌کشان داخل ون می‌کنند. آنقدر گفتن «خانمم حجابت» لقلقه زبانشان شده که حتی موقع هل دادن و پس زدن ما به سمت پایین، روسری‌هایمان را هم می‌کشند سرمان. خیلی روز عجیبی نیست‌؟ ماموران حجاب ما را می‌زنند تا باور کنیم مهسا را نزده‌اند. لباس شخصی‌ها زیادتر از پلیس به نظر می‌آیند. از کجا می‌شود آنها را شناخت؟ اربعین است و همه‌شان مشکی پوشیده‌اند و اغلب مشغول فیلم‌برداری؛ یا از ما یا از پلاک ماشین‌ها. فرقشان با آدم‌های معمولی این است که وقتی می‌گوییم فیلم نگیر، هیچ اعتنایی به اعتراض و گاه حتی حمله ما ندارند.

روز یکشنبه خیابان‌ها ملتهب است. تعداد زنان بدون روسری چه زیاد شده. حتی بعضی‌ها دور گردنشان هم حجاب ندارند. این‌همان‌سازی بین خود و مهسا، رایج‌ترین جملات این روزهاست. همانطور که زمان بازداشت رشنو همه تکرار می‌کردند، حالا با مرگ مهسا هم مدام می‌گویند: «این دختر می‌توانست خود من باشد.»