ما درختان حیاطِ باغ سبزی بودیم؛ میوههایمان را نرسیده چیدند. بالای سرمان سقفی از سیمان کشیدند، چاهمان را خشکاندند، ماهیها را از حوضمان تاراندند و تنمان را به اسارت آلودند. تقویم ورق خورد و جهان چرخید تا یک صبح که شکوفه سپیدی زیر ضربات باتون سیاهِ سپاه جان داد. تیر انداختند، سپر انداختند، آتش افروختند اما فریادهای بلندِ «نه» در باغمان طنینانداز شد. پاییز، زمستان، بهار و تابستان سپری شد و حالا به روزِ جاودانی نزدیک و نزدیکتر میشویم؛ سالروزِ خیزش زن، زندگی، آزادی. امروز از آینده خیزش نخواهیم پرسید؛ بلکه به امری نو فکر خواهیم کرد؛ خلق یک پرواز یا گریز. به قولِ اسپینوزا: «اگر ما سرِ ستمگر بدن جامعه را ببریم، به کالبدی بیشکل سپرده خواهیم شد. باید بدن اجتماعی جدید بسازیم.»
اما چگونه؟ برای ساختن امری نو به چه چیزی نیاز داریم؟ مقاومت؟ شورش؟ شاید قابلاتکاترین ابزار برای رسیدن به هدفمان، یعنی ساختن امرِ نو مقاومت باشد. مقاومت در قلمرو زیستی سیاسی، تخیل آفرینشگر را در گستره جدید امکانها شالودهبندی میکند. چالش پیش روی ما در این نقطه این خواهد بود که دریابیم چگونه مقاومت و شورش میتواند در این قلمرو پیچیده سربرآورد. مقاومت دیگر یک امر حاشیهای نیست، بلکه امری مشترک است. این امر مشترک به ما تعلق ندارد؛ ما آن را تولید نکردهایم. امر مشترک شالوده ما است. درحالی که پروژه ایدئولوژیک بهبندکشیدن بدنها خواستار تداوم نظم پیشین است، بدنهای ما با قدرت فکری و مشارکتی، توانمند و فربه شدهاند. بدنهای مقاوم ما از نو متولد شدهاند، از چشمانداز جسمانیت آنها ترسی نداشته باشیم.
به یاد داشته باشیم یکی از وظایف هر جنبش اجتماعی و سیاسی این است که به تکنیکهای نوین جان دهد تا لب به سخن بگشایند یا به عبارت دیگر سخن را به دست بگیرند. این بهدستگرفتن سخن چیزی است فراتر از آزادی بیان. بگذاریم بدنها، کلمات، حرکات و منطقهای اجتماعی جدید از انزوا بگریزند، با هم مواجه شوند و اجتماعی جدید را برسازند. اجازه دهیم رشته سخن در بستری جدید قدرت خود را نمایان کند. اجازه دهیم تقاوتهای تأسیسکننده از تکرار خط همسان جلوگیری کنند. جستن از زمانها و مکانها فرصتی خواهد بود برای انقلابیشدن. فراموش نکنیم «اگر بدنها آماج قدرت هستند، پس این بدن ساحت مقاومت است.»
ویدئو مربوط به آبانماه سال گذشته در دانشگاه الزهرای مشهد است.