نویسنده: پ
فرمان «روسریتو دربیار!» اگرچه بیتردید با نیت همدلی و تقویت اتحاد و آماده برای هزینه دادن در راستای حمایت از مبارزات زنان برخاسته، اما ناخواسته صدای لرزان تن زخمخورده مردسالاریست که پاورچینپاورچین به موضع فرماندهی بازگشته است. همه میدانیم که پیش از این عرصه مبارزه سیاسی و اجتماعی تا چه اندازه «مردانه» بوده است. و این مردانهبودن نه الزاماً به معنای حضور غالب مردان در موضع تصمیمگیری (که البته خود حقیقتیست) بلکه به معنای وجود سلسلهمراتب مبارزاتیست. به معنای وجود جایگاه «فرمانده» است. در ماههای اخیر پستها و توئیتهای زیادی خواندهام از مردانی که خود را در جایگاه فرستادن معشوق/همسر به میدان مبارزه قرار میدهند. او را تشویق میکنند، موهایش را برایش مرتب میکنند، به او افتخار میکنند، از او حمایت میکنند... در یک کلام، فرماندهانی مهربان که سربازان را قبل از نبرد «میبوسند». مردسالاری تکاندهندهای پشت این گزارهها پنهان است. همچنین پشت توییتهایی حتی از سوی زنان که زنان دیگر را بابت بهاندازه کافی شجاع و نترس نبودن سرزنش میکنند.
این صدا از همان جایگاهی به گوش میرسد که پیش از این روسری همسر را قبل از رفتن به جنگی متفاوت گره میزد. مسأله حضور مردان در این جایگاه نیست. البته تردیدی نیست که خیلی از این فرمانها تنها با صدایی مردانه ممکن میشود؛ زیرا برای صدای زنانه فرمان «روسریتو دربیار» تبدیل به جمله جمعیتساز «روسریهایمان را دربیاوریم» میشود. اما زنانهبودن یک طغیان، به معنای ایستادن زنان در جایگاه فرماندهی نیست؛ بلکه به معنای نفی جایگاه فرماندهیست. مردسالاری بیتردید عرصه را به این زودی و به این راحتی ترک نمیکند؛ در فرمهای مختلف بازمیگردد و حتی خودش را انقلابی جا میزند. طغیان «زنانه» علیه آن، پایبندماندن به نبردیست که در آن هیچکس دیگری را به میدان مبارزه نمیفرستد.
تردیدی نیست که این نقد، تقابل مستقیمی با گویندگان و نویسندگان این گزارهها ندارد و حتی خود را در یک تصویر بزرگتر در کنار آنها میبیند. افرادی که شجاعانه در برابر سازوکار سرکوب ایستادهاند و هزینه دادهاند. اما مبارزه با یک نیت مشترک، ضرورت نقد یکدیگر را نه تنها از بین نمیبرد، بلکه آن را ضروریتر میکند. تاریخ، گواه روشنی ست بر اینکه سرکوب انتقاد با چماق «اتحاد» چه فجایعی به بار آورده است.