شیما وزوائی: شما، بهویژه مردان همراه یا غیرهمراهی که خطاب به ما زنان مینویسید شعارتان تقلیلدهنده است، رمانتیک است، سانتیمانتال است یا چه و چه؛ یک بار بلندتر به شما میگوییم که «زن، زندگی، آزادی» یعنی در خاست ما برای خواستِ رهایی تقدم و تاخیر جنسیتی وجود ندارد. یعنی نان و کار و آزادی اگر باشد و برای ما، برای زندگی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و روزمره ما نباشد، اگر باید برای طلبِ آن صبر کنیم، آن را نمیخواهیم. این شعار فضایی خلق کرده که چسبندگی نیروها و صداها را از پایین به بالا ممکن کرده است. چه شعاری از این سیاسیتر و مستحکمتر است؟
بر سنگ قبر نوشتهشده نه ژینا تو نمیمیری، نامت رمز میشود. بدنی که اینک در خاک خفته انگار تکهای از بدنهای جمعی و زخمی و داغدیده ما باشد، در کسری از زمان به خاست نیروهای متکثری بدل شد که نام ژینا رمز و نماد آن بود. این لحظه قطعا یک رخداد است. این بار نه روشنفکری لازم بود، نه راهبری نیروهای سیاسی جریان اصلی و مرکزی داخل و خارج، نه شعر و شاعری و نه انتظاری برای جلوبرندگی افراد و گروههایی که مدتهاست انقطاع آنها را از این بدنها و خواستِ آنها شاهد بودیم. رمزی که اینبار نه راهبر، بلکه پیونددهنده است، پیوندی میان چند جغرافیا، میان ستمدیدگان از ظلم و تبعیض جنسیتی، طبقاتی، اجتماعی، قومیتی و ... . در پیوند این صداها همراه و کنار هم و همان «ما جمعی» باشید. «زن و زندگی» برای پدرسالاری بود، حالا برای ماست.