دیدبان آزار

روز جهانی رقص

ارتجاع پیش از هر چیز بدن‌ها را نشانه می‌رود

ارتجاع پیش از هر چیز بدن‌ها را نشانه می‌رود. بدن، یگانه مرکب جان که آدمی از طریق گوشت و عصب جهان را دریافت می‌کند و خودش را به گوش جهان می‌رساند. ارتجاع، بدن را تهی می‌کند و آن را به مثابه یک واحد، یک خشت در ساختمان عظیم و صلب خود به کار می‌بندد. دین بیش از هرچیز از بدن زنانه در هراس است. تن زنانه که چون آب سیال است، جاری می‌شود، شکل می‌پذیرد، شکل می‌دهد و اگر طغیان کند چون سیلاب همه را می‌شوید و تطهیر می‌کند. در خیابان به بدن‌های مصلوب و بیگانه نگاه می‌کنم‌. اگر شهروندان به بدن‌هایشان برگردند چه رخ می‌دهد؟ اگر این بدن‌های مثله‌شده، این بدن‌های ناشناس سرشار شوند و به هم بپیوندند چه بر سر ماشین سرکوب خواهد آمد؟

صدای موسیقی و پایکوبی به گوش می‌رسد. بدن‌هایی که پس از قرن‌ها کار و انزوا یک‌باره رها می‌شوند، از خطوط ممتد سفید بیرون می‌زنند، از مسیر منحرف می‌شوند و به جنون می‌افتند. قوس‌ها، پیچ و تاب‌ها و ضربان‌ها که امیال فروخفته و هیولاوش را آزاد می‌کنند و گناه آغاز می‌شود. تند است، طعم خون می‌دهد، کشدار و ممتد، در فضا گسترده می‌شود و به اشیاء، مکان‌ها و زمان رنگی دیگر می‌بخشد. حالا وقتش رسیده است. همه‌ این سال‌ها پشت درها منتظر مانده بودیم. با تشویش و دلهره زیر لب زمزمه می‌کردیم، جایی اگر صدایمان اوج می‌گرفت یا تن‌مان به رقص در می‌آمد در دم خفه می‌شدیم. هنوز جای نگاه برّنده‌ خدایان بر اندام‌هامان می‌سوزد. نفرین شده بودیم و حالا این طلسم شکسته شده و ما سرریز کرده‌ایم. شما را از خویش آکنده‌ایم. سال‌ها شکنجه، سال‌ها ترس، سال‌ها بیم‌ناک از عشق‌ورزیدن، هر چه در این سال‌ها از ما ربوده‌اند حالا باز می‌ستانیم. گوش‌هایتان می‌سوزد؟ چشم‌هاتان دریده شده؟ تاب شنیدن و دیدن‌مان را ندارید؟ عادت می‌کنید. شهر گریزی از پذیرفتن بدن‌های ما ندارد.