«اگر نتوانم برقصم این انقلاب را نمیخواهم»، این نقل قول مکررا به اما گلدمن، اکتیویست آنارشیست نسبت داده شده است، در حالی که الیکس کیتس شولمان که تاکنون دو کتاب درباره او به چاپ رسانده میگوید این نقلقول در واقع برداشتی است از بخشی از دستنوشتههای گلدمن. اما گلدمن در کتاب خاطرات خود با عنوان «آنگونه که من زیستم» خاطرهای نقل میکند:
«شبی یکی از بستگان ساشا که پسری جوان بود، مرا به گوشهای کشاند و با چهرهای درهمکشیده در گوشم گفت رقصیدن در شان یک مبارز آشوبگر نیست. او معتقد بود که این سبکسری آنهم از سوی کسی که بنا بود به نیرویی مهم در جنبش آنارشیستی تبدیل شود، به مبارزه آسیب میزند. مداخله این پسر مرا بسیار خشمگین کرد. به او گفتم سرش به کار خودش باشد. از اینکه دائما مبارزه را در صورتم بکوبند عاصی بودم. من معتقد نبودم مبارزهای که برای آرمانی زیبا، برای آنارشیسم، برای آزادی و برای رهایی از تعصب و عرف رقم خورده از من انتظار داشته باشد که تبدیل به راهبه شوم. این جنبش نمیبایست به صومعهای تارک دنیا بدل شود. اگر جنبش چنین چیزی بخواهد، من آن را نمیخواهم. "من آزادی میخواهم، حق خودبیانگری و حق همگانی بر چیزهای زیبا و شورانگیز." آنارشیسم برای من چنین معنایی دارد و من علیرغم تمامی زندانها، محکومیتها و ... . بله حتی باوجود بازخواست شدن توسط رفقایم من این آرمان زیبا را زندگی خواهم کرد.»
در نگاه اول رقصیدن زنان ممکن است برای عدهای سبکسرانه و مواجههای رمانتیک با سرکوب بهنظر برسد. آصف بیات اخیرا در مصاحبهای گفته است «زن زندگی آزادی»، خیزشی است برای بازپسگیری زندگی و جوانیهای برباد رفته، زندگیهای ناکرده، شادیهای سرکوبشده: «این خیزش، زندگی را طلب میکند. معترضین احساس میکنند که تحقق یک زندگی عادی و انسانی بهوسیله حاکمیت نقض شده که هیچ درکی از این آمال و آرزوها و دردهای مردمش ندارد. امروز بازپسگیری زندگی به خواست همگانی تبدیل شده است.»