دیدبان آزار

ارائه هاله میرمیری، جامعه‌شناس در همایش روز جهانی زنان

بررسی تروماهای دختران دهه شصت در عرصه پوشش، رابطه عاطفی و جنسی در دیاسپورا

ارائه هاله میرمیری(دانش‌آموخته رشته جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی در ایران و دانشجوی کارشناسی ارشد در رشته زنان، جنسیت و مطالعات سکسوالیته در دانشگاه ساسکاچوان کانادا) در همایش روز جهانی زنان با عنوان سیاست خاطره-تن تروماتیک در ایران پساانقلابی و پساجنگی؛ بررسی تروماهای دختران دهه شصت در عرصه پوشش، رابطه عاطفی و جنسی در دیاسپورا

ایمیل هاله میرمیری: [email protected]

هاله میرمیری تلاش دارد که به سوی قسمی تاریخ‌نگاری خرد گام بردارد و رفته‌رفته خاطرات زنان در دهه ۶۰ را به شکل جمعی احیا و احضار کند و به شکل بدنمند به رشته تحریر بیاورد و به این واسطه به پیکربندی جدیدی از نظم سیاسی و اجتماعی موجود در این دهه دست پیدا کند.

میرمیری توضیح می‌دهد که چطور جایگاه خاطرات تروماتیک ما، نه صرفا در ناخودآگاه و اذهانمان، بلکه در کل عرصه بدن و جوارح انباشت شده است و در بسیاری مواقع خود را در مصادیقی چون انقباضات، نحوه حرکت کردن، فریز شدن و حرکت نکردن نشان می‌دهد. او بخشی از این زخم‌های روان‌تنی را در عرصه بدن و سکسوالیته زنان بررسی می‌کند. تن و سکسوالیته زنان و اقلیت‌های جنسیتی در ایران، به میانجی مکانیسم‌های ارعابی-تربیتی و به واسطه دستگاه ایدئولوژیک دولت در مدرسه و فضاهای عمومی که به خانواده نیز نشت پیدا کرده، احساسات ما را با تن دیگری رقم زده است. 

 از اولین مصادیق این تروماها حجاب اجباری است. میرمیری می‌گوید: «این خاطرات به شدت و حدت در بدن ما حی و حاضرند و یک جرقه کافی است که بازگردند. ما متولدان دهه ۶۰ و صدالبته پس از آن، رفتارهای خشونت‌آمیز مدیران و ناظمان در سر کردن و نکردن مقنعه در حیاط مدرسه، پوشیدن جوراب‌های ساق‌کوتاه، اصلاح کردن موی صورت، اخراج شدن به خاطر رنگ مو، لاک ناخن، گشتن کیف‌ها برای لوازم آرایش و ... به یاد داریم و شاید یکی از دلایل لکنت‌های ما، انقباض بدن‌هایمان و احساس شرم و گناهی که نسبت به تن خود داریم همین گفتار بازجویانه‌ای بوده که دائم از تن ما، رفتار جنسی ما سوال پرسیده است.

وقتی صحبت از روابط جنسی و عاطفی به میان می‌آید، خاطرات تنی ما جدا از این ترس‌ها نیست. ما برای طبیعی‌ترین امور بازخواست شده‌ایم، ما بابت راه رفتن با شریک عاطفی خود و گرفتن دست او، بازداشت شده و به ایستگاه پلیس فرستاده شدیم، یادمان نمی‌‌رود که سر کلاس تعلیمات دینی وقتی صحبت از روابط خارج از ازدواج می‌شد، چطور از جزغاله شدن در آتش جهنم، آویخته شدن از موها و ... ترسانده شدیم. ما تمامی این خاطرات را در بدن خود حمل می‌کنیم.