غنچه قوامی: در سال 2014، عدهای زن در هند گردهم آمدند و تصمیم گرفتند برای تاکید بر حق امنیت در فضای عمومی، در پارکها زیرانداز پهن کنند و چرت بزنند. آنها فراخوانی منتشر کردند و از زنان سراسر کشور خواستند که به این حرکت بپیوندند. این زنان هدف خود را عادیسازی حضور بدن زن در فضاهای شهری و مقابله با آزار جنسی عنوان کردند و معتقد بودند چشمها باید به حضور بیبهانه و فراغانه زنان در فضاهای عمومی عادت کند، تا دیگر برای کسی سوال نشود که زن در این زمان و در این مکان چه میکند. زن صرفا خود را رها کرده و چرت میزند. به همین صراحت. آنها میخواستند بدون ترس و بدون نیاز به هشیاری دائمی، احساس امنیت کنند، دراز بکشند و به خواب بروند.
این ایده را جاسمین پاتیجا، کنشگر و هنرمند به اجرا درآورده است. پاتیجا در سن 19 سالگی از خانواده جدا شد و برای تحصیل از کلکته به بنگلور آمد. درحالیکه خوشحال بود از خانواده جدا شده، به شهری بزرگ نقل مکان کرده و و از آزادی جدیدش لذت میبرد، در طی چهار سال تحصیل با انواع آزار جنسی در فضای عمومی نیز مواجه شد. از متلکپرانی و تعقیب گرفته تا دستدرازی و عورتنمایی، آزارهایی که محدودیتهایی جدید بر زیست روزمرهاش تحمیل کرد. پاتیجا توضیح میدهد: «در هند ما را تربیت میکنند که خشونت جنسی را در اطراف خود به عنوان امری ناگزیر بپذیریم و تمامی تصمیمات روزمره خود را تحتاشعاع احساس ناامنی و تلاش برای نادیده ماندن اتخاذ کنیم. به ما توصیه میکنند که آزادی خود را برای تضمین امنیتمان تسلیم کنیم. من شاهد بودم که چطور زندگی زنان اطرافم را تحتتاثیر قرار گرفته است. آنها به ندرت بهتنهایی از خانه بیرون میرفتند.» پاتیجا در سال 2003، سازمان Blank Noise را برای مقابله با خشونت جنسی به میانجی هنر راهاندازی کرد و در نهایت ایده خوابیدن در فضای عمومی را توسط این تشکل به اجرا درآمد.
ایده این اجرا زمانی شکل گرفت که پاتیجا قصد کرد خوابیدن در فضای عمومی را امتحان کند و متوجه شد که بیاندازه از این کار میهراسد. او پتو و بالشت خود را برداشت و به پارکی در بنگلور رفت، رختخواب را زیر درختی پهن کرد و دراز کشید. اما اصلا چرت آرامی نبود. با جزئیترین صدا از جا میپرید، صدای رد شدن یک سگ یا حتی صدای ریزش برگی از درخت بالای سرش. پاتیجا توضیح میدهد: «این تجربه باعث شد که به ترسهایمان فکر کنم، به اینکه دائما به ما هشدار میدهند که مراقب خودمان باشیم. اما آیا چرت زدن در پارک کنشی رادیکال است؟ وضعیتی شکنندهتر از خواب وجود ندارد. بنابراین خوابیدن در فضای عمومی نمودی است از احساس امنیت. چرت زدن مردان در پارکها امری عادی و رایج است. اما برای زنان نه. زنان هرگز در حال چرت زدن دیده نمیشوند مگر اینکه کارتنخواب باشند. در فضایی که حضور زنان بدون دلیل و هدف مشروع، با مقاومت روبروست، این کنشی رادیکال است و شیوهای برای بازپسگیری سهم زنان از فضای عمومی.»
بیشتر بخوانید:
زنان برای پس گرفتن حق بر بدن، خیابانها را احیا میکنند
بدن زنان، حامل پیامهای فمینیستی
«ملاقات برای خواب»، در سال 2014 از گروههایی کوچک در بمبئی، پونا، جوداپور و حیدرآباد آغاز شد. این گروه از مخاطبان خود پرسید: «چه کاری بوده که دلتان میخواسته در فضای عمومی انجام بدهید اما نتوانستهاید؟» بسیاری از زنان پاسخ داده بودند که آرزو دارند در پارک دراز بکشند. در روزهای آغازین رویداد، افراد هرکاری که دلشان میخواست و تا آن روز جرائت انجامش را نداشتند، میکردند. زنی دوست داشت تنهایی روی نیمکتی بنشیند و ساندویچ بخورد. زنی دیگر همیشه آرزو داشت به درختی تکیه بزند و کتاب بخواند اما میترسید. کمکم ملاقات برای خواب به رویدادی سالانه تبدیل شد. زنان عکس میگیرند، حس خود را مکتوب و به همراه تصاویر منتشر میکنند. تجربه هر فرد متفاوت است. زنی نوشته است: «چه چیز تا امروز از این لذت بازداشته بود؟ از دراز کشیدن در چمنها و زل زدن به آسمان». عدهای تذکر و مزاحمت جنسی توسط مردان را نیز گزارش دادهاند. و البته یکی مهمترین دستاوردهای این کنش جمعی، ایجاد شبکه ارتباطی میان زنانی بوده که پیشتر یکدیگر را نمیشناختهاند. پاتیجا میگوید: «ما فهمیدیم که میتوانیم به فضای امن یکدیگر تبدیل شویم.»
یکی از بزرگترین رویدادهای این گروه در سال 2018 برگزار شد. 19 سازمان فمینیستی از سراسر کشور به این حرکت پیوستند و در 21 شهر و روستا زنان در فضاهای عمومی زیرانداز پهن کردند و دراز کشیدند. یکی از زنانی که در پارک کابون بنگلور به این رویداد پیوسته میگوید: «من 15 سال بود که پایم را در این پارک نگذاشته بودم. درست از زمان کودکی. چون این پارک ناامن است و همیشه دوستانم میگویند پر از مردانی است که در ملاء عام خودارضایی میکنند(تاحدودی حقیقت دارد). و همین کافی بود که از رفتن به این پارک پرهیز کنم. اما در نهایت به رویداد و زنان دیگر پیوستم و چندین ساعت روی چمنها دراز کشیدیم.»
زنی 40 ساله که به همراه دختر 10 سالهاش در رویداد شرکت کرده میگوید: «خیلی میترسیدم که هدف آزار جنسی و مزاحمت قرار بگیریم. بویژه چون دخترم همراهم بود. چندین مرد متلکپرانی کردند. چند نفر هم کنجکاو بودند و دلیل این حرکت را پرسیدند. مامور نگهبان پارک هم آمد و تذکر داد که "این بساط را جمع کنید. اینجا برای زنان اصلا امن نیست. لوازمتان را میدزدند." اما هیچکدام از زنان از جایشان تکان نخوردند و به کار خود ادامه دادند.»
زنی درباره تجربه خود نوشته است: «در ابتدا خیلی معذب بودم. جلوی چشم غریبهها روی چمن دراز کشیدن برایم خیلی عجیب بود. اما کمکم آرام شدم و اعتماد به نفسم را به دست آوردم. با خیال راحت زیر سایه درخت ولو شده بودم و به آسمان نگاه میکردم. احساس میکردم جزئی از فضای پیرامونم هستم و به فضا تعلق دارم. به زمین، به چمنها، به درختان، به رهگذران...تجربهای بسیار رهاییبخش بود.» پاتیجا میگوید: «ما بیشتر عمر خود را در محرومیت از پرسهزنی در فضای عمومی گذراندهایم، محرومیت از وقت گذراندن در پارکها و مکانهای اوقات فراغت. یاد گرفتهایم بدنهایمان را با ترس و هراس به اینسو و آنسو بکشانیم. وقتی این بدنها را تشویق به خوابیدن در فضای عمومی میکنیم، وقتی خود را در معرض آسیبپذیری قرار میدهیم، وقتی نیمکتی را در پارک را با بدن خود اشغال میکنیم، فرایندی تحولساز جریان پیدا میکند. این کنشهای جمعی، مداخلاتی مسالمتآمیزند، ما فضا را اشغال میکنیم اما این فرایندی واکنشی نیست. این گفتوگویی است میان ما با بدنهایمان، با فضا و مردم و همچنین مقاومتی علیه خصوصیسازی لذت و اوقات فراغت در فضای عمومی که فضاها را برای افراد برخوردار دسترسپذیر کرده است.»