دیدبان آزار

گفت‌وگوهای میدانی و نصب پوسترهای منع آزار جنسی در یزد، اهواز و مشهد

آنچه که شهر را زشت می‌کند آزار جنسی است نه این پوسترها

 پردیس ربیعی: من اهل یزد نیستم اما سال‌هاست که در یزد زندگی می‌کنم و هر بار پایم را از خانه بیرون گذاشتم انواع و اقسام متلک‌های جنسی به گوشم خورده است؛ گویی حتی گوش‌ها و موهایم بخشی از اندام جنسی من هستند! تازه این در شرایطی بود که در محیط‌‌های خلوت شهری تردد می‌کردم. اگر به مکان‌های شلوغ‌تر مثل تجمعات یا نمایشگاه‌ها می‌رفتم که دیگر علاوه بر آزار جنسی کلامی، باید آزار جنسی فیزیکی را هم تحمل می‌کردم. تا اینکه تصمیم گرفتم در فضای توییتر تجربه آزارهایی که را با آنها مواجه شدم، منتشر کنم. از کامنت‌ها و نوشته‌های دیگران متوجه شدم این فقط ماجرای هر روزه‌ من نیست؛ بلکه زنان دیگر هم این موضوع را تجربه کرده‌اند.

 

 

یک روز دیدم که یکی از بچه‌ها به اسم طیبه بعد از روایت آزار در توییتر، پوسترهای دیدبان آزار را در بافت قدیم یزد پخش کرده است. من هم به ذهنم رسید که در صفائیه، محل زندگی خودم این کار را انجام بدهم. با خواهرم از خانه بیرون رفتیم، پوسترها را پرینت رنگی گرفتیم و به دیوارهای بازارچه اطلسی چسباندیم. حین چسباندن پوسترها، دو مرد کمکمان کردند، یک زن مغازه‌دار هم به ما چای تعارف کرد و چند نفر ایستادند و خواندند. اما در این میان یک نفر هم بود که گفت: «با این پوسترها دیوارهای شهر زشت میشه که!»

 

من هم در پاسخ، جواب دادم: «نه، اونی که شهر رو زشت میکنه آزاره نه این پوسترها.» بعد از این تجربه، احساس بهتری داشتیم و به همین خاطر با خواهرم تصمیم گرفتیم هر ماه این پوسترها را در محله‌های مختلف یزد پخش کنیم.

 

تجاوز جنسیت دارد

رادیکال‌فمینیست: من زیاد بیرون نمی‌روم، چون قبلا خانواده خیلی مانع می‌شد و فقط گاهی با خواهرم بیرون می‌رفتیم. اما حالا برای کارهای ضروری، مدرسه و گاهی هم تفریح می‌رویم. هنگام بیرون رفتن همیشه مزاحمم می‌شدند، من واکنش نشان می‌دادم و سرشان داد می‌زدم. اما مزاحمت‌ها همیشه زیاد بود و واقعا این موضوع خسته‌کننده است.

بعد گفتم چرا کاری را که شما می‌کنید، انجام ندهم؟ یک روز به دبیرستان رفتم و گوشی‌ام را با خودم بردم که در راه برگشت پوسترها را بچسبانم و بتوانم عکس بگیرم. رفتم پوسترها را چاپ کنم، چاپ رنگی گران بود و سیاه و سفید پرینت گرفتم. یکی از پوسترها را به مغازه‌ای چسباندم که فروشنده‌اش فردی حدودا ۵۰ یا ۶۰ ساله بود. کمی استقبال کرد و گفت: «خیلی هم خوبه!» 

یکی از فروشنده‌های یک مغاره دیگر همیشه در مسائل خصوصی و خانوادگی دیگران دخالت می‌کند؛ یک بار حتی به سینه من گیر داد که از زیر مانتو مشخص بود و من همان موقع با او جر‌وبحث کردم. او هم بعدش به پدرم ماجرا را گفت. به او گفتم فکر نکن پدرم می‌تواند مانع من شود، من اختیار بدنم را دارم. جز خودم کسی اختیار  خودم، بدنم، زندگی، گذشته و آینده‌‌ام را ندارد.

 

همان مغازه‌دار بعد از اینکه متن روی پوسترها را خواند، گفت: «والا فکر نمی‌کنم کسی مزاحم زن‌ها بشه.» گفتم: «این همه مزاحمت و اسیدپاشی به زنان و قتل زنان! من خودم هر روز متلک می‌شنوم. البته اگه تجربه‌اش رو نداشتم هم باید اعتراض می‌کردم و مسئولیت داشتم. این وظیفه همه ماست، به‌خصوص مردان. بعد شما می‌گویید نمی‌بینم؟» او با حالت کنایه‌داری گفت: «زنان اگه مزاحم مردا بشن چی؟» گفتم: «فعلا که بیشتر مردها مزاحم زن‌ها می‌شوند.» بعد هم کلی اصرار کرد که من یک روز دیدم یک زن مزاحم مردی شده‌ و ... .

 با این حال پوسترها را چسباندیم، اما گفت دو روز بعد آنها را می‌کَند. دلیلش را پرسیدم، گفت: «چون موضوع آزار و مزاحمت رو دوطرفه مطرح نکرده و زنا هم مزاحم مردا می‌شن.» آنهایی که می‌گویند تجاوز جنسیت ندارد، لعنتی‌ها همه‌جوره می‌خواهند اثبات کنند که زنان به اندازه مردان تجاوز می‌کنند. من به چسباندن پوسترها ادامه خواهم داد و تصاویر بیشتری ارسال خواهم کرد.

 

حتی در ایستگاه اتوبوس هم در امان نیستم 

فرزانه: من هر روز با وسیله نقلیه عمومی(اتوبوس) به محل کار می‌روم، از درب خانه تا ایستگاه اتوبوس حدود ۱۰۰ متر راه هست؟ اما در همین مسیر کوتاه بارها برای من مزاحمت ایجاد شده است، حتی وقتی در ایستگاه اتوبوس می‌نشینم هم در امان نیستم!

 

 

چند روز پیش پوسترهای دیدبان آزار را در ایستگاه نزدیک خانه چسباندم. تازه این کار شروع کرده‌ام اما قصد دارم توی همه‌ ایستگاه‌های اتوبوس مشهد پوسترها را بچسبانم، امیدوارم تعداد ما روز‌به‌روز بیشتر شود. به گفته ویلیام بلیک: «هر آنکه تمنایی دارد و کاری نمی‌کند
طاعون به‌ بار خواهد آورد.»

مطالب مرتبط