دو مرد به طور منظم با یکدیگر در یک کلوپ سکس ملاقات و رابطه جنسی برقرار میکنند. یکی با دست بر روی دیگری اعمال جنسی انجام میدهد. در یکی از شبهای ملاقات، آن فرد فاش میکند دستی که توسط آن به مرد دیگر دخول میکرده مصنوعی بوده است. آیا او به واسطه پنهان کردن این حقیقت مرتکب تجاوز شده است؟ قاعدتا انتظار طرف مقابل این بوده که دست شریک جنسیاش همانی باشد که با آن متولد شده است. اما من در اعتباری که قانون مجازات برای پیشفرض توانمندگرایانه این شخص قائل میشود، منطقی نمیبینم.
من این مثال فرضی(که خود به انتزاعی بودن آن اذعان دارم) را در کتابم با عنوان «لعنت به رضایت: به سوی سیاستی بهتر برای عدالت جنسی»[i] به کارگرفتهام تا پروندههای متعددی را که در انگلیس، آمریکا و اسرائیل در 25 سال اخیر با عنوان «فریب جنسی» تشکیل شده بازصورتبندی کنم. این پروندهها پیشتر توسط پژوهشگران حقوقی چون «الکس شارپ» در دانشگاه کیل انگلیس و «آیال گراس» در دانشگاه تلآویو به دقت مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است. پروندههایی که عموما مربوط به مردان ترنس یا زنان نانباینری(با ظاهر مردانه) است که به دلیل عدم افشای حقیقت درباره اندام جنسی یا جنسیت زمان تولد خود متهم به تعرض جنسی شدهاند.
اگر پیشفرض شخص در مثال مذکور، توانمندگرایانه است، پیشفرض شکات، هیئت منصفه و قضات مبنی بر اینکه تمامی افراد دارای ظاهر مردانه، آلت جنسی نرینه دارند نیز برآمده از دگرجنسگرایی هنجارین است. بنابراین این محکومیتها را باید ترنسهراسانه تلقی کرد. هر شخص به طور منطقی انتظار دارد شریک جنسی دارای ظواهر مردانهاش، آلت مردانه هم داشته باشد. اما اگر این انتظار محقق نشود، دولت نباید نباید آن فرد را تحت تحقیب قرار دهد. پارتنری را در نظر بگیرید که آلتی غیرمتعارف بزرگ یا کوچک داشته باشد یا اصلا نعوظ پیدا نکند، اینجا هم انتظاراتی برآورده نشده اما جرمی صورت نگرفته است.
با این اوصاف، پروندههای مبتنی بر اتهام فریب پرسشی را پیش میکشند که پاسخ دادن به آن به غایت دشوار است: «وقتی به رابطه جنسی رضایت میدهیم، به چه چیزی رضایت میدهیم؟ به بیان دیگر کدام اشکال فریب یا عدم افشای اطلاعات برای دست یافتن به سکس غیرمجاز است؟ اگر فرض بر این است که رضایت مرز میان رابطه جنسی و تجاوز را مشخص میکند، بنابراین همانطور که نظریهپرداز حقوقی «جد روبنفلد» در سال 2013 نوشته است، ما باید به طور جدی نسبت به تمامی اشکال فریب، عدم افشای اطلاعات، تبلیغات دروغین و ... نگران باشیم. اگر دبی به رابطه جنسی با دیوید رضایت بدهد به این دلیل که دیوید به دروغ گفته آتئیست، پولدار، طرفدار برنی سندرز، فارغالتحصیل هاروارد و یا همسر اوست، آیا این رضایت بلااثر است؟ آیا این رابطه جنسی تجاوز محسوب میشود؟ پژوهشگرانی چون «کوری ریبرن یانگ» معتقدند که چنین مسائلی تنها در ساحت نظری پدیدار میشوند و نه در دنیای حقیقی اجبار و خشونت جنسی. در حالی که محکومیت ترنسها و افراد نانباینری خلاف این ادعا را اثبات میکند و نشان میدهد که این معضلی عینی و حقیقی است.
بیشتر بخوانید:
جدال دیرینه زنان برای تعریف تجاوز جنسی
این مشکل اما از دو منظر قابلیت واکاوی دارد. ابتدا اینکه ما باید نقض عامدانه پیششرطهای بدیهی برای برقراری رابطه جنسی را خطای حقوقی تلقی کنیم و نه جرم کیفری. وکیل حقوق مدنی، «الکساندرا برودسکی» برای درآوردن غیرتوافقی کاندوم استدلال مشابهی را مطرح میکند. بنابراین اگر دبی به دیوید بگوید من تنها به این دلیل با تو میخوابم که جمهوریخواه هستی، و دیوید درباره دیدگاه سیاسی خود دروغ بگوید، رابطه جنسی برقرار شده یک خطای حقوقی است. بنابراین به جای مجازات حبس برای دیوید(که مجازات رایجی برای ارتکاب جرم است)، ما احتمالا دیوید را به پرداخت جریمه یا اشکال دیگری از جبران خسارت محکوم خواهیم کرد. البته که رابطه جنسی به ندرت با چنین شرط و شروطهای مشخصی برقرار میشود. با این حال صورتبندی قانون به این شکل، به این معنی است که به جای بازگشت به استاندارد ارتجاعی زور، ما رضایت را به عنوان معیار تشخیص تعرض جنسی حفظ خواهیم کرد.
در نظر گرفتن نقض پیششرطهای بدیهی به عنوان خطای حقوقی و نه جرم، به طور ملموس نشان میدهد که معیار رضایت برای مرزبندی میان رابطه جنسی و جرم جنسی تا چه حد بیمایه است. به این دلیل که یادآوری میکند مسئولیت حقوقی با مسئولیت اخلاقی تفاوت دارد. یک شخص ممکن است به پارتنر خود دروغ بگوید که مجرد، پولدار و لیبرتارین است در حالی که متاهل، فقیر و سوسیالیست است. اما به این معنی نیست که باید این کار را بکند حتی اگر رابطه جنسی به لحاظ قانونی، توافقی تلقی شود. علیرغم تمامی مباحثی که در دفاع از موثر بودن معیار رضایت مطرح شده، وقتی پای تعامل جنسی، عدم افشای اطلاعات و یا ارائه اطلاعات نادرست به شرکای جنسی به میان میآید، رضایت جنسی رهنمون چندانی به ما ارائه نمیدهد. بهعلاوه، معیار رضایت جنسی برای ما چگونگی رفتار درست را در بارها، کلوپها و مهمانیها مشخص نمیکند. مشخص است که بدون ابراز تمایل صریح طرف مقابل، نباید اندامهای جنسی او را لمس کنیم. اما کدام ظاهرسازیها، لاسها، فشارها و حتی دروغها در راستای تلاش برای برقراری رابطه جنسی مجاز است؟ رضایت جنسی معیاری بسیار محدود است چه از لحاظ وسعت معنایی و چه به لحاظ کارآمد بودن و قابلیت اطلاقپذیری.
از لحاظ کارآمدی و کفایت: اگر به عنوان بخشی از مواجهه جنسی، پیتر از آدام بخواهد که صورت یا پاهای خود را ببرد، آیا ما میتوانیم بگوییم که رضایت آدام(تصدیقی و قطعی) هرگونه مسئولیت اخلاقی و حقوقی پیتر را رفع میکند؟ اگر با چنین چیزی موافق نیستیم، آیا میتوان گفت ملاحظات ما ناشی از سکسهراسی است؟ من اینطور فکر نمیکنم.
از لحاظ اطلاقپذیری: بسیاری از افراد تصور میکنند سکس با حیوانات به این دلیل غیراخلاقی است که آنها قدرت رضایتورزی ندارند. آیا واقعا حیوانات موجوداتی فاقد توانایی ابراز رضایت هستند؟ اگر فکر میکنید حیواناتی مانند گاوها این توانایی را دارند، من شرط میبندم احتمال اینکه به تبدیل شدن به چیزبرگر رضایت بدهند از رضایت دادن آنها به رابطه جنسی کمتر است.
در نهایت، شاید رضایت بیش از آنکه راهحلی برای «سکسهای بد» باشد برای آن مسئلهساز است. چرا افراد بویژه زنان به سکسهایی رضایت میدهند که برایشان فرسایشی، ناخوشایند، دردناک و ناخواسته است؟ کدام نیروهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رضایت دادن به روابط جنسی ناخواسته را از نه گفتن هزینهدارتر میکند؟ این معضل با معیار رضایت نه تنها حل نمیشود بلکه برساخته و بازتولید میشود. معیار رضایت تمامی معضلات اجتماعی و بیعدالتیها در روابط ما را حلوفصل نمیکند. ما همانطور که به مشاغل طاقتفرسا و انسانیتزدا رضایت میدهیم، روابط جنسی ناخوشایند را نیز میپذیریم.
برخی مجریان برنامههای تلویزیونی راستگرا، انتقاد میکنند که «منهم» بعضا تجاوز را با سکس بد اشتباه گرفته است. اما این بسیار مهم است که ما نه فقط تجاوز، بلکه سکسهای بد و ناخوشایند را نیز در سیاست جنسی خود مورد هدف قرار بدهیم. منظور از سکس بد، رابطهای متوسط که هیچ یک از مشارکتکنندگان به ارگاسم جنسی نمیرسد نیست. بلکه منظور روابط جنسیای است که به طور متداوم ناخواسته و دردناک بوده و با اکراه به آن تن داده شده است. بیایید با هم برای ایجاد فرصت صمیمیت و کامیابی جنسی تلاش کنیم. به ویژه برای کسانی که به لحاظ تاریخی نقش راضی و کامیاب کردن دیگران به آنها محول شده است. بیایید سیاست جنسی مترقیای را متصور شویم که بر اساس آن رضایت دادن به سکسهای ناخواسته یک معضل تلقی شود و نه پادزهر.
نویسنده: جوزف فیشل
برگردان: غنچه قوامی
منبع: Aeon
[i] Screw Consent: A Better Politics of Sexual Justice (2019)