دیدبان آزار

پرفورمنسی از مارینا آبراموویچ که بدنش را نمادی از بدن تمامی زنان می‌گیرد

«اگر هیچ عواقبی برای عملکردمان در انتظارمان نباشد، با دیگری چه خواهیم کرد؟»


زرین جوادی: «اگر هیچ عواقبی برای عملکردمان در انتظارمان نباشد، با دیگری چه خواهیم کرد؟»؛ این پرسشی است که «مارینا آبراموویچ»، هنرمند بزرگ صرب، در پرفورمنسی با نام «ریتم صفر» به دنبال پاسخ آن می‌گردد.

آبراموویچ که او را مادر هنر اجرا می‌خوانند، در تمامی آثار خود موضوعاتی چون «اگر هیچ عواقبی برای عملکردمان در انتظارمان نباشد، با دیگری چه خواهیم کرد؟»ظرفیت بدن و محدودیت‌های روان انسان را به چالش می‌کشد. از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۴ او مجموعه اجراهایی با نام «ریتم‌ها» را به روی صحنه برد که در آن‌ها خود و بدنش سوژه اصلی تماشا بودند. پس از چهار اجرا و دریافت نقدهایی منفی که آثار او را خودنمایانه و خودآزارگرانه می‌خواندند، آبراموویچ تصمیم گرفت پنجمین نمایشش را «ریتم صفر» نام‌گذاری کند و این بار تماشاگرانش را در معرض چالش و انتخاب بگذارد.

او در این پرفورمنس شش ساعته، در سالن گالری مقابل میزی می‌ایستد که روی آن ۷۲ شیء متفاوت قرار دارد. نیمی برای ابراز محبت و ایجاد لذت، و نیمی دیگر برای رساندن آسیب و اِعمال خشونت. از گل رز، پَر، عسل، عطر و آب گرفته تا طناب، چاقو، قیچی و حتی اسلحه‌ای با یک گلوله. در بیانیه این اجرا خطاب به حاضران چنین آمده است:

«روی میز 72 شیء قرار دارد که هرکس می‌تواند آن‌طور که می‌خواهد آن‌ها را بر روی من استفاده کند.

در این اجرا موضوع هدف من هستم.

در طول این رخداد مسئولیت تمام اتفاقات احتمالی با من است.»

در ساعات آغازین، واکنش تماشاگران آرام و دوستانه است، بعضی از آن‌ها با اعمالی محافظه‌کارانه چون چرخاندن هنرمند به دور خود، تعارف یک لیوان آب به او، بوسیدن محترمانه گونه‌اش و خیره شدن در چشمان او، پا در بازی آبراموویچ می‌گذارند. با گذر دقایق و کسب اطمینان از اینکه او حقیقتا همچون شی‌ای در اختیار آنان است و همانطور که قول داده نسبت به هیچ عملی واکنشی نشان نخواهد داد، اوضاع رو به التهاب می‌گذارد. یکی از حاضرین آب را روی سر سوژه خالی می‌کند، بعضی با چاقو و قیچی لباس‌هایش را پاره می‌کنند، دیگری روی بدن عریانش جملاتی می‌نویسد و شخصی با بریدن گلوی او تلاش می‌کند خونش را بمکد، بعضی اندام جنسی او را لمس می‌کنند و چند نفری سعی می‌کنند با خار پوستش را بخراشند. خشونت جمعی در فضای اجرا تا آنجا اوج می‌گیرد که یکی از تماشاگران گلوله را در اسلحه می‌گذارد و آن را در دستان آبراموویچ قرار می‌دهد تا به خودش شلیک کند. بعضی دیگر از حاضرین در دفاع از هنرمند معترض می‌شوند و میان مخاطبان درگیری رخ می‌دهد.

پس از گذشت شش ساعت که هنرمند بعدها از آن با نام جهنمی یاد کرده، مسئول گالری وارد می‌شود و اجرا پایان می‌یابد.

آبراموویچ این لحظه را چنین وصف می‌کند:

«ساعت دو نیمه شب شده بود که نمایش را تمام کردم. درست رأس قرار؛ شش ساعت. از جایم بلند شدم و ایستادم و شروع کردم به راه رفتن بین حاضرین. همه به معنای کلمه فرار کردند. وحشت کرده بودند و حتی یک نفر توان اینکه در چشمانم نگاه کند را نداشت. من دوباره یک انسان بودم.»

مارینا آبراموویچ در این اثر، جسم و حتی جانش را در معرض خطر می‌گذارد تا تجربه‌ای روانشناختی و انسان‌شناسانه از رفتار و اعمال آدمی خلق کند.

او با انفعال مطلقش به ما یادآور می‌شود که سکوت در برابر رفتار آزارگرانه نه تنها چاره‌ساز نیست، بلکه می‌تواند به تشدید خشونت منجر شود. آبراموویچ بدنش را نمادی از بدن تمامی زنان می‌گیرد تا نشان دهد تمایل به تملکِ جسم زنانه انتهایی تا چه اندازه شرم‌آور دارد.

«از پایان اجرا که به هتل بازگشتم، تمام بدنم می‌لرزید. با وجود اینکه به تمام احتمالات فکر کرده بودم اما باز هم شوکه شدم. فهمیده بودم که اگر اختیار عمل را مطلقا به دست دیگری بسپاری ممکن است به قیمت جانت تمام شود. مقابل آینه رفتم و دیدم یک دسته از موهایم سفید شده است.»

امروز پس از گذشت ۴۶ سال از اجرای «ریتم صفر»، به مدد چنین ایده‌ها، تلنگرها، و از خودگذشتگی‌هایی هنرمندانه است که می‌توانیم با اطمینانی بیشتر و با صدایی بلندتر از حق مالکیت بر بدن سخن بگوییم، از خطر میل به خشونت مثال بیاوریم و یادآور شویم که اگر قدرت تمام و کمال در دستانمان بود، میان گل سرخ و چاقوی روی میز انتخابی هست.