غزاله شعایی: این بار برای گفتوگو درباره آزار خیابانی به خیابان منوچهری رفتیم. گفتوگوی رودررو با مردم این خوبی را دارد که خیلی از واکنشهایی که میبینی درست عکس آن چیزی است که توقع داشتی. مثلا من همیشه فکر میکردم زنان مغازهدار در هر شرایطی از این فضای حرف زدن درباره اذیت و آزار خیابانی استفاده و استقبال میکنند، اما آن روز تنها صاحب مغازهای که پذیرای پوسترها و گفتوگو نشد، زنی میانسال بود.
وارد یکی از مغازهها شدیم و صحبت از متلکگویی شد. دوستم از صاحب مغازه پرسید که تا حالا در جمع دوستانتان پیش آمده که کسی از متلک برای تفریح و خنده در خیابان استفاده کند؟ صاحب مغازه که مردی 35- 40 ساله بود، گفت: «یک زمانی این چیزها خیلی متداولتر بود. حتی خود من هم نمیتوانم بگویم هیچوقت هیچکاری نکردم. قبلا چیزهایی بوده اما رفتهرفته آگاهیها هم بالاتر رفت. کمکم فهمیدیم این کارها درست نیست و آزار است. وقتی حقوق یک نفر را نقض میکنی جرم کردهای.»
یکی دیگر از مغازههایی که اتفاقا خیلی هم از چسباندن پوسترها استقبال کرد، مغازه کلهپزی بود. صندوقدار کلهپزی میگفت: «بعضیها با تیپهایی که میزنند باعث جلب توجه زیادی میشن.» گفتیم پس تکلیف آنهایی که با پوشش ساده یا محجبه مورد آزار قرار میگیرند و بارها و بارها از این دست روایات در سایت برای ما نوشتند چه میشود؟ کمی فکر کرد و گفت: «خب البته درسته! همون پوشش هم حق هر کسیه که انتخابش کنه! مخصوصا الان که دوره زمونه فرق کرده. زمانی چقدر بد بود که اصن دختر تو کوچه و خیابون باشه! واسش بهتر میدونستن بشینه خونه! الان دختره باید بیاد بیرون و تازه شوهرشم خودش باید پیدا کنه!»
در میان مغازههایی که میرویم کمتر کسی پیدا میشود بگوید خودش هم روزی آگاهانه یا ناآگاهانه یکی از مصادیق آزارهای کلامی را علیه کسی به کار برده است، اما از بعضی واکنشها حداقل میتوان فهمید، نگاه بسیاری از همینهایی که در خیابان متلک میاندازند یا جلوی پایت بوق میزنند، نگاهی با نیت آزار رساندن نبوده است؛ در واقع بسیاری از آنها نمیدانند که اگر به زنی متلک میگویند او را آزار میدهند. این بار هم یکی از همین نگاهها را در یکی از مغازههایی که دو فروشنده مرد جوان داشت، دیدیم. وقتی داشتیم درباره مصادیق آزار جنسی در خیابان حرف میزدیم، حرف از بعضی از رفتارها که پیش میآمد، میدیدیم که هر دو لبخند زیرپوستی میزنند یا به هم نگاههای معنیدار میکنند. البته که به ما گفتند تا به حال تجربه این کارها را نداشتند.
وقتی از تجربه مداخله فروشندهها از آزارهای احتمالیای که در روز شاهد آن بودهاند، میپرسیم، اغلب- اگر معتقد به مداخله باشند-، تجربهشان همراه با زد و خورد بوده است. همین اظهارات که پیش از این در تجربههای گفتوگو با مغازهداران زیاد شنیده بودیم، انگیزهای برایمان شده بود که یک بروشور از نحوه مداخله درست هنگام مشاهده آزار درست کنیم و درباره راههای بهتری از کتککاری و دعوا که برای شاهد خطرناک نیست، گفتوگو کنیم.
تمام این روزهایی که به خیابان میرویم تا درباره آزار جنسی زنان با مغازهداران و مردم گفتوگو کنیم، خاطرات زیادی برایمان رقم میخورد. رفتن به خیابان، حرف زدن و شنیدن از دیگران، صرف نظر از اینکه حرفهایشان را قبول داشته باشی یا نه، احساس متفاوتی از نوشتن همان آموزشها بر روی صفحههای دیجیتالی دارد. بیشتر همین فروشندهها بعد از گفتوگو با ما سراغ «دیدهبان آزار» را در فضای مجازی میگیرند تا در اینستاگرام، وبسایت و توییتر دنبال کنند، اما همین حرف زدنهای رودررو با مردم بیشتر از هر چیز دیگری به ما احساس نزدیکی میدهد تا بیشتر و بیشتر از انواع اذیت و آزار خیابانی بگوییم و مستقیم با مردم از این زخم مشترک زنان گفتوگو کنیم.