سمانه اصغری: ظهر دوشنبه سوم تیر به قصد صحبت با فروشندگان در مورد آزارهای خیابانی و چسباندن پوسترهایی با این محتوا در فضای بوتیکها، بار دیگر روانه بازار تهران شدیم. قصدمان بر این بود که با فروشندگان «پاساژ رضا» در مورد آزارهای خیابانی در سطح شهر صحبت کنیم تا ضمن آگاهسازی در این مورد، شنوای تجربیاتشان هم باشیم و باعکسالعملهای متفاوت و اکثرا مثبتی روبرو شدیم؛ برای مثال در اولینبوتیک، فروشنده که پسری حدودا 25 ساله بود به محض شنیدن جملات ابتدایی ما از روزهایی گفت که شاهد آزار زنان در یکی از پاساژهای بازار بوده؛ «به ویژه روزهای آخر سال که بازار خیلی شلوغ است.»
او مثل غالب فروشندگان، تنها استراتژی حل این مشکل را برخورد فیزیکی با آزارگران و بیرون انداختن آنان از پاساژ میدید و به آن عمل می کرد؛ فروشنده از آزارگرانی گفت که در میان فروشندگان به «دکتر» مشهورند و پس از برخوردهای چکشی کمتر در محیط پاساژ رفتوآمد میکنند.
فروشنده دیگری با ما درباره تاثیر آزارهای کلامی بر زنان همعقیده است اما مثل خیلیهای دیگر تقصیر را بر گردن زنان میاندازد؛ «البته بستگیداره به خود طرف و لباسی که میپوشه و به آرایشش. بعضیا انگار خوششون میاد، یه جوری لباس میپوشن معلومه برای چی اومدن بیرون. آخه با اون تیپ که نمیان خرید!»
با او از آزارهای خیابانیای که گفتیم که متوجه زنان باحجاب است؛ از روایتهایی که زنان چادری برایمان میفرستند و از انواع و اقسام آزارهایی که این زنان تجربه کردهاند؛ از متلک تا عورتنمایی و دستدرازی. اما برای او در بر یک پاشنه میچرخد؛ «اون بحثش فرق میکنه، اونا حتما یه جریانیدارن.» میان این فروشنده بود که فروشنده دیگری گفت: «این پوستر شما توهینه، الآن زنا به مردا متلک میندازن، شما 5 دقیقه وایسا ببین اینجاچه وضعیه.»
انداختن تقصیر بر گردن قربانی، گفتمان رایجی میان فروشندگان است؛ فروشندگانی که بارها در فعالیتهای میدانی با آنها روبرو شدهایم. وقتی با آنها از اذیت و آزار زنان میگویی، میگویند حتما فردی که مورد آزار قرار گرفته مسبب اصلی این اتفاق است.
اما این جملات تنها واکنشهایی نیستند که در این فعالیت میدانی میشنویم. همراهی در بحثها و چسباندن پوسترها در فضای بوتیکها و تاییدصحبتهای ما، البته که بسیار دلگرم کننده است. هرچند شاید فروشندگان به محض ورودمان، قبل از هرچیز برای خرید بیشتر خریدار و کسبسود بیشتر تلاش میکردند اما تلاش ما بر صحبت راجع به آزارهایخیابانی، حقوق برابر افراد، حقوق شهروندی، امنیت زنان در جامعه و مسئولیت اجتماعی همه افراد جامعه در این باره بود.
هرچند بازار تهران محیطی مردانه است اما زنان معدودی هم هستند که در کسوت فروشنده پشت دخلها ایستادهاند؛ یکی از این زنان بعد از توضیحات ما برای چسباندن پوسترها، از آزارهایی میگوید که هر روز با آنها روبروست؛ «اوایل که میاومدم تو راه همش جوابشونو میدادم، هر روز جنگ و دعوا، بعد چند روز دیگه خسته شدم، الآن یه گوشم دره یه گوشم دروازه، دیگه عادت کردم.»
اما به نظر میرسد با کمک ماموران حفاظت، داخل پاساژ به فضای نسبتا امنی برای زنان تبدیل شده؛ گویی دخالت و پیگیری این ماموران توانسته مواردی از قبیل متلک، خشونت کلامی و لمس بدن افراد را کم کند و قوت قلب بیشتری را برای مشتریان ثابت پاساژ ایجاد کند.