دیدبان آزار

روزی دیگر در بازار بزرگ تهران

متلک و دست‌درازی دیگر قدیمی شده است

زرین جوادی: به بازار بزرگ تهران آمده‌ایم. و این بار نه فقط با پوسترها. بروشورهایی برای کسبه بازار در دست داریم که آن‌ها را دعوت می‌کند «وقتی زنی آزار می‌بیند تماشاچی نباشند». فضای شلوغ و پر ازدحام بازار خیلی از اوقات آبستن انواع آزارهای فیزیکی و کلامی است، و اعتراض شخص آزاردیده به تنهایی این مشکل را حل نخواهد کرد. ما در بروشورهایی که برای اهالی کسب و کار طراحی کرده‌ایم چند راه ساده را برای مقابله با مزاحمت‌ها پیشنهاد می‌دهیم.

در اولین حجره می‌شنویم: «نه خانم، اینجا زیاد از این اتفاق‌ها نمیفته، اگرم یکی یه چیزی بگه و بره بقیه ترجیح می‌دن دخالت نکنن.» می‌گوییم که اتفاقا چقدر دخالت کردن شاهدها مهم است، توضیح می‌دهیم که حمایت یک ناظر گاهی احساس امنیت را به فرد آزاردیده بازمی‌گرداند.

اکثر مغازه‌دارهایی که در راسته پارچه و خرازی‌جات مشغول هستند مثل فروشنده اول اعتقاد دارند متلک و دست‌درازی قدیمی شده و دیگر از این خبرها نیست. با همراهم تلاش می‌کنیم به تک‌تک آن‌ها از اذیت‌هایی که احتمالا از چشمشان پنهان می‌ماند بگوییم. از نگاه‌های خیره‌ای که فضای عمومی را از دست زنان درمی‌آورد و باعث می‌شود بسیاری خانه ماندن را به تحمل این نگاه‌ها و حرف‌های رکیک زیرلبی ترجیح دهند.

مرد جوانی که میان کمربندهای رنگارنگ مغازه‌اش ایستاده می‌پرسد که به جز حرف زدن با مردان چه کرده‌ایم؟ شبکه‌های اجتماعی و سایت را معرفی می‌کنیم و یادآور می‌شویم که باید فرهنگ‌سازی‌های کلان را هدف گرفت، نه فقط مردم و جامعه را. او اعتقاد دارد که همه‌چیز باید از سن کم آموزش داده شود، به مدرسه‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید تفکیک جنسیتی همه‌چیز را بدتر کرده است. با او هم‌عقیده هستیم و مدتی طولانی‌تر در حجره می‌مانیم و از خواستمان برای برنامه‌های بلندمدت آموزشی می‌گوییم. راضی می‌شود که پوسترها را بچسبانیم و برایمان آرزوی موفقیت می‌کند.

در یک لباس‌فروشی با مردی هم‌صحبت می‌شویم که معتقد است همه‌چیز به پوشش و رفتار خود زنان مربوط است. او می‌گوید که از دیدن چنین صحنه‌هایی متاسف می‌شود اما: «آخه یه خانمی رو می‌بینه آدم، دختر ده یازده ساله‌ش رو لباس جذب پوشونده آورده تو این محیط، آدم مریض همه‌جا هست، خانواده‌ها واقعا باید رعایت کنن». بخشی از بروشورمان را نشانش می‌دهیم که در آن به باورهای غلط اشاره می‌کنیم و یکی از آن باورها می‌گوید "مرد است دیگر". توضیح می‌دهیم که این نگاه نه تنها تمام تقصیر را به گردن قربانی می‌اندازد، بلکه توهینی بزرگ به مردان هم محسوب می‌شود. این نوع قضاوت مردان را ذاتا آزارگر و غیرقابل اصلاح فرض می‌کند و اشتباه و آسیب‌زاست.

یکی از دشواری‌های گفت‌و‌گو در بازار سایه پررنگ تفکرات سنتی بر ذهن کسبه است. حتی آن‌هایی که پوسترهایمان را به دیوار می‌زنند یا قول می‌دهند که بروشورهای آموزشی را بخوانند دلیلشان این است که مشتری هم ناموس آن‌هاست و باید مثل دختر یا خواهر خود برایش غیرت خرج کنند. یکی از آن‌ها می‌گوید در محله‌ای نزدیک بازار متولد و بزرگ شده و کاملا با فضای این منطقه آشناست. از خانواده‌اش مثال می‌زند که به ندرت بدون حضور مردی آشنا در محله‌شان رفت‌و‌آمد می‌کنند: «جاهای دیگه تهرون رو نمی‌دونم ولی اینجا چون بازاره همه‌جور آدم میاد، خودشون اذیت می‌شن». از استقلال وجودی زنان می‌گوییم و از حقشان برای حضور در هر نقطه شهر. مرد میانسالی با افسوس از بی‌دین و ایمان شدن جوانان شکایت می‌کند و اعتقاد دارد زمان جوانی خودشان اوضاع اینقدر خراب نبود. می‌گوییم که همیشه ندانستن در مورد اتفاقی به معنی وجود نداشتن آن مشکل نیست، امروز حضور زنان در اجتماع بیشتر شده و حرف از امنیت هم جدی‌تر.

در حجره‌ای که دکمه و روبان و سوزن خیاطی می‌فروشد گپمان حسابی گل می‌اندازد. مغازه‌دار مایل است بیشتر از دغدغه‌هایمان بشنود و می‌گوید خودش شاهد بوده که زنانی از هر سن و سال و پوششی مورد تعرض قرار گرفته‌اند. بعد ازشنیدن تجربیات ما کمی از خاطرات جوانی‌اش می‌گوید و در آخر کارمان را تحسین می‌کند و برای خانواده‌اش هم چند پوستر می‌گیرد.

قانع کردن جمع زیادی از کسانی که تا میانسالی با کلیشه‌های جنسیتی بزرگ شده‌اند و معتقد هستند در هر حال بعضی فضاها مردانه است و زنان خود باید مراقب وارد نشدن به آن حریم‌ها باشند چالش جدیدی بود که در بازار بزرگ تهران با آن روبرو شدیم. اما وقتی از خروجی خیابان پانزده خرداد بیرون آمدیم و دستمان از بروشورها خالی شده بود لبخند زدیم و گفتیم سخت بود ولی ممکن.

مطالب مرتبط