نگین باقری: تا حرف از آزار زنان در خیابانها میشود مغازهداران این محل به علی موتوری اشاره میکنند. انگار که نام و یاد او در هر مغازهای که در سه راه جمهوری میرویم گرامی نگه داشته میشود. پسری 27- 28 ساله که دم مغازه میایستد و آزارش را با نگاه ممتد شروع و با یک متلک آزاردهنده به پایان میرساند.
«اوه خانم آزار میخوای ببینی برو سراغ علی موتوری»
«آزار جنسی؟ تا علی موتوری هست چرا با من حرف میزنی؟»
«علی موتوری براش زن و مرد نداره. انسان میبینه یه تیکه بهش میندازه»
علی موتوری امروز سر کار نیامده. دوستانش به او زنگ میزنند و میگوید همسرش مریض بوده. از اینکه متاهل است کسی تعجب نمیکند. خوشبختانه همه ما پذیرفتهایم آزار دادن کاری نیست که فقط در انحصار مجردها باشد. همه جوانانی که در مغازه هستند متفقالقول میگویند آزار «چیز» بدی است اما تا بحث باز میشود در درون آنها یک علی موتوری آزارگر به چشم میآید. آنها نمیدانند آزار فقط شامل تعرض و دستمال و عورتنمایی نمیشود. فکر میکنند متلک انداختن یا درآوردن اصوات نامفهوم بخشی از زندگی روزمره و پذیرفته شده زنان است.
ما مقابله به مثل میکنیم
بازار کساد است و داخل یک مغازه پنج نفر مشغول حرف زدن میشوند. همه آنها یک مکانیسم دفاعی دارند: «خب زنها هم به ما متلک میاندازند.» مقابله به مثل کردن آن هم درحالی که آمار آزار جنسی زنان و مردان به هیچ وجه با هم برابر نیست تنها راهی است که مردان این مغازه میتوانند از رفتارهای جنسی یا کلام آزاردهنده شان دفاع کنند. برای مثال حسین میگوید که هنگام بازگشت از باشگاه دختر نوجوانی به او گفته: «جون». او میگوید از این کلمه نه تنها احساس آزار نکرده بلکه خوشحال هم شده. برای همین دوستانش را قانع میکند که زنان هم از متلک خوششان میآید. مثلا رضا که لیسانس علوم سیاسی دارد و دنبال منابع امتحان ارشد جامعهشناسی است میگوید: «اصلا بعضی از قیافهها داد میزند که متلک دوست دارند. برای همین ما هم به او متلک میگوییم.» از او میپرسیم با چه دستگاهی متوجه میشوی که زنی از متلک خوشش میآید و زن دیگری نه؟ جواب میدهد که از احساس خودش میفهمد. به او که حالا خودش از اینکه شبیه به پیامبران حرف میزند خندهاش گرفته ثابت میکنیم که باید احتمال خطا در سنسورهای احساسش وجود داشته باشد.
من یک آزارگر بودم و نمیدانستم
مرد دیگری کمی پایینتر لنز میفروشد و میگوید:« من میدانم حق با شماست اما به مرد همجنسگرایی که آمده لنز رنگی بخرد هم نباید متلک بیاندازیم؟» این را میپرسد و از خنده پخش زمین میشود. مثل اینکه از پزشکش پرسیده باشد می توانم روزی یک پاکت سیگار بکشم، خودش هم میداند جواب من «نه» خواهد بود؛ اما انگار میخواهد همه آزارهایی که به بقیه رسانده را یک بار با من چک کند تا مطمئن شود مصداق آزار محسوب میشود یا نه. «اگر به دختری که شالش افتاده چی؟»، « یعنی نمیشه به خانم زیبایی هم بگم چقدر قشنگی؟» کاری که باید در سی سال گذشته رسانهها و مدرسه برای او انجام میدادند حالا من با چند پوستر در دستم در نیم ساعت انجام دهم. او هم ابتدای مکالمه فکر نمیکرد یک آزارگر باشد. تصور میکرد آزار حتما باید فیزیکی باشد تا کسی آن را سرزنش کند اما به مرور فهمید حتی با نگاه مذهبی هم او یک آزارگر بوده و نمیدانسته.
بگویید حمید صفت برایتان شعر بخواند
به مغازه دیگری میرویم که مردی با چشمان آبی در آن کار میکند. او میگوید همیشه زنها به خاطر چشمهایش به او آزار رساندهاند. به او حق میدهیم که هیچ کس نباید به خاطر ظاهرش آزار ببیند ولی او آنقدرها هم از این موضوع آزار ندیده. خودش میگوید که در این محل خیلی طرفدار دارد. متلکهایی که از زنان شنیده هیچ وقت باعث نشده خودش را جمع و جورتر کند، حجابش را بیشتر یا رفت و آمدش را محدودتر کند؛ اما آزارهای زنان اغلب این نتایج را به دنبال خواهند داشت. با این حال برای او شرح میدهیم که آزار فقط متلک نیست. لمس اعضای بدنتان، سد معبر، تهدید کردن و ترساندن هم بخشی از این آزار است. آن وقت به خودش میآید و میگوید « پس شاید اگر من هم به جای متلک هربار دستمالی شده بودم الان دلم میخواست چشمام رو با عینک بپوشونم.» دست آخر وقتی از پوسترها خوشش میآید و با سازوکار سایت دیدهبان آزار آشنا میشود میگوید: « حمید صفت رو میشناسی؟» آره میشناسم. همان رپری را میگویند که به خاطر دفاع از مادرش ناپدریاش را کشته بود. «بگویید برایتان یک شعر رپ درباره آزار بخواند.» میخندیم و تصور میکنیم اگر قرار بود حمید صفت برای آزار جنسی بخواند چه ترانهای را مینوشت. مثلا: «آزار نرسوندم به زنی ننه. ایشالا آزار نرسوندن همه»
بحث جدیدی را مرد مو خرمایی دیگری شروع میکند که تا الان از همه ساکتتر بوده. بحثی که برای ما تکراری شده اما برای هیچ کدام از مردان فروشگاههای سهراه جمهوری نه: «اگر زنان حجابشان را رعایت کنند دیگر این اتفاقها نمیافتد.» سایت را برایش باز میکنم و از روی روایت یک زن با پوشش چادر میخوانم. وقتی اینگونه برای برهانش چندین مثال نقض میآوریم اعتماد بیشتری به حرفهایمان میکند و همدلتر میشود؛ همدلی که تنها راه مقابله با آزار جنسی در فضای عمومی است.