غزاله شعاعی: پوسترها را که نشانش دادم از همان پشت میز به من گفت: «خانوم شما با همین لباسهایی که الان تنته تو خیابون راه برو! من بهت قول میدم کسی کاری به کارت نداره.» به سر تا پایم نگاه کردم. کتی مشکی پوشیده بودم که تا بالای زانوهام بود و یک شلوار جین و کفش اسپرت. بیشتر موهای پیچ و تاب خوردهام هم از روسری بیرون بود. از همان پوششهایی که در روز زیاد به چشمت میخورد و کسی هم از دیدنش تعجبی نمیکند. به صحبتش ادامه داد: «من میگم شما وقتی درست لباس بپوشی آخه کی چی کارت داره! قبول داری؟ من خودم هم دختر دارم. میدونم چی میگی ولی بعضیا انگار خودشون دلشون میخواد یه چیزی بشنون. با یه ساپورت تنگ و چسبونی میان که اگر اونو نپوشن بخدا سنگینترن!» گفتم ولی من با همین لباسی که میبینید هم متلک شنیدم و اذیتم کردند. همراهم توضیح داد که در سایت دیدهبان آزار تعدادی از ثبتکنندههای آزار زنانی هستند که با حجاب چادر مورد تعرض جنسی در خیابان قرار گرفتند.
در این چند باری که پوسترهای دیدبان را به مغازهها بردهام، از این قبیل گفتوگوها زیاد داشتهام. نه اینکه انتظار داشته باشم با چند جمله من از این رو به آن رو شوند، اما بعضیها اینطور هستند که انگار از قبل تصمیمشان را درباره همه چیز گرفتهاند و حتی حاضر نیستند یکبار دیگر به آن مساله فکر کنند. بعضی دیگر اول با شمشیر از رو بسته حرف میزنند اما وقتی از مغازهشان خارج میشوی، میتوانی ببینی که دیگر روی افکار قبلیشان پافشاری ندارند. این بار هم این اتفاق در یکی از مغازهها افتاد. فروشنده که پسر جوانی بود، به محض دیدن پوسترهایمان داغ دلش تازه شد که : «بعضیها با رفتار و لباساشون میگن که به منم یه چیزی بگین. با اینکه وظیفهشونه که درست بپوشن. شرع و قانون این وظیفه رو گذاشته رو دوششون!»
در این موقعیتها سعی میکنم از جدل کردن دوری کنم. بدون آنکه جمله آخرش را که به نظر خیلی هم نادرست نبود رد کنم جواب دادم که هرچند آزارها اصلا منحصر به زنانی نیست که شما از پوشش آنها ناراضی هستید، اما اگر رفتار درست یک مرد را وابسته به لباسی بدانیم که در مقابلش میبیند، این بیشتر توهین به آن مرد است. گفت تا به حال اینطور به موضوع فکر نکرده است. از مغازه که بیرون میآمدیم، با خوشحالی از ما و وقتی که میگذاریم تشکر کرد.
بعضا وقتی از فروشندگان درباره آزارهای خیابانی میپرسیم میگویند که چنین مواردی را ندیدهاند. همانطور که نشستهاند، با یک پوزخند ناراحت کنندهای میگویند که در این شرایط که هرکس دنبال بدبختیهای خودش است، کسی برای اذیت کردن و متلک انداختن وقت ندارد. تقلیل آزار و اذیت خیابانی به درگیریهای فکری مردم واقعا عجیب است. من که فکر میکنم چنین رفتارهایی بیش از آنکه به دنبال فکر آزاد و اوضاع خوب کشور ایجاد شود، زاییده فرهنگی است که برابری را ترویج میکند و نگاه کالاوارهای به زنان ندارد. در اینجا نه مدرسه و آموزش عمومی و نه فضای شهری خودش را موظف به آگاهی بخشی ندانسته است. بیربطترین و جنسیتزدهترین محتواها با هزینههای آنچنانی روی بیلبوردهای شهری میرود، اما هیچ خبری از فرهنگرسانی در این حوزه نیست.
در خیابانی که ما یا در آن آزارگریم، یا آزار میبینیم و یا شاهد آزار کسی هستیم، غمانگیز است که آموزش نمیبینیم. از بیشتر کسانی که پرسیدهام، شنیدم که میگویند اگر چنین آزارهایی را ببیند، از ترس دخالتی نمیکنند. کمتر کسی ممکن است بخواهد ورود کند با اینکه در بسیاری از این موقعیتها حمایت کردن خطری به همراه ندارد. کارهای کوچکی مانند رساندن صدای پا به گوش آزارگر، همدلی با آزاردیده و یا میان آن دو قرار گرفتن میتواند آزارگر را به سرعت فراری دهد، بدون آنکه برای ما مشکلی به وجود آورد.
حرف زدن با مردم برای من خوشایند است؛ هم میشنوم و هم فرصتی دارم تا از اندیشهام دفاع کنم. پیشنهاد میکنم شما هم از دستش ندهید. گفتوگو در فضای عمومی آسانترین راه برای برداشتن موانع میان راه در اجتماع مشترک ماست.