مهتاب: یک روز حوالی ساعتهای دو بعد از ظهر در طول خیابانی در اصفهان پیاده میرفتم و در طی ۲۰ دقیقه پیادهروی دوبار مورد دستدرازی قرارگرفتم؛ یکبار توسط دونفر موتورسوار که موهایم را از پشت کشیدند و من دنبالشان دویدم و فریاد زدم اما نتوانستم به آنها برسم و بار دیگر در یکی از کوچهها که مردی در ماشین پرایدی نشسته بود دستش را از شیشه بیرون آورد و بازویم را فشار داد. علاوه بر این حرفهای جنسی و رکیک هم میزد و وقتی من داد و بیداد کردم، با سرعت از کوچه خارج شد و فرار کرد.
در هر دوی این موارد موضوعی که من را خیلی ناراحت و عصبی کرد این بود که مردم و مغازهدارهای آن خیابان نسبت به این موضوع بیتفاوت بودند.
همان روزی که مورد آزار قرار گرفتم، با خودم تصمیم گرفتم که پوسترهای سایت دیدبان آزار را پرینت و تکثیر کنم و در آن خیابان از مغازههای متعدد بخواهم که در مکانهایی که در معرض دید است، بچسبانند. تقریبا یک هفته بعد فرصت کردم با پوسترها به محل بروم. صبحتهایی که هنگام درخواست نصب پوسترها با مغازهدارها داشتم خیلی جالب بود و البته گاهی هم سوال برانگیز.
در وهله اول برای مغازهدارها از اینکه این پوسترها از حق حضور زنها در جامعه بدون آزار و نگرانی حمایت میکند، گفتم و بعد در مورد آزاری که در همان خیابان در طول یک پیادهروی بیست دقیقهای قرار گرفتم حرف زدم. مغازهداران اظهار تاسف کردند و وقتی از بیتفاوتی دیگران نسبت به این صحنه گفتم هر کدام دلایلی را مطرح کردند که یکی از این دلایل این بود که ممکن است افراد از درگیری و آسیب دیدن خودشان بترسند و وارد موضوع نشوند. البته من خودم می دانم که حداقل در مورد آزارهای آن روز چنین بهانهای اصلا صورت عینی نداشت.
یکی دیگر از مغازهداران گفت من برایم چنین چیزی مهم است چون خودم دو دختر کوچک دارم که در این جامعه قرار است زندگی کنند و دوست دارم جامعه برایشان امن باشد. او در ادامه گفت که پوسترهای امنیت حق زنان است و بعد پوسترها را برای نصب کردن در مغازهاش گرفت. اما او معتقد بود که این کار باید توسط دولت و در سطح گسترده انجام بشود.
در میان مغازهدارها پسر ۲۰ سالهای بود که متلک انداختن پسرها را خیلی کار ناپسندی میدانست و میگفت بین گروه سنی من خیلی این کار باب شده است و بعد از من پوستری را که رویش نوشته شده بود «متلک انداختن جرم است» برای چسباندن در مغازهاش درخواست کرد.
موضوعی که خیلی برایم عجیب بود این بود که کسی تمایلی به پوستر «وقتی زنی آزار میبیند تماشاچی نباشیم» نداشت. با خودم فکر کردم شاید خودشان جاهایی خشونت و آزار به زنی اعمال کرده باشند و یا میکنند و این پوستر وجدانشان را آزار میدهد. تنها یک نفر بود که این پوستر را برای چسباندن در مغازهاش از من گرفت؛ آن هم مردی بود که میگفت همسرش هفته پیش از طرف پسر همسایه متلک شنیده و بینشان درگیری پیش آمده و منجر به شکستن دماغ طرف مقابل و درگیری قانونی شده است.
او معتقد بود این پوسترها خوب است اما قانون از هر امری فرهنگسازتر است واین موضوع نیاز به قانونی محکم همراه با اجرا درکنار فرهنگسازی در سطح گسترده دارد و برایم قانون بستن کمربند ایمنی را در فرهنگ رانندگی مثال زد. من در پایان مکالمه آدرس سایت را دادم و او هم گفت که خودش سه یا چهارتا از این پوسترها را در قطع بزرگ کپی میگیرد و به آشنایان برای نصب در مغازهها خواهد داد.
یک موضوع دردناک دیگر در بحثها هم این بود که تنها کسی که این آزارها را به حجاب و پوشش زنان ربط داد یک خانم بود که البته خانم مسن دیگری به شدت با او مخالفت کرد. من از همه مغازهداران خواستم که چون این پوسترها از هزینه شخصی تهیه شده اگر حتما پوسترها را برای همیشه نصب نگه میدارند بگیرند و همگی با همین شرط قبول کردند.