ثمین چراغی: کوچه کناری مترو انقلاب منتظر دوستم نشسته بودم و تا دلتان بخواهد متلک شنیده بودم. دیر کرده بود. مردی با تلفن همراه روبرویم راه میرفت و نگاهم میکرد. خودم را زده بودم به کری و کوری. همان کاری که اکثر ما زنان در خیابانها در مقابل آزار و اذیتها انجام میدهیم. آمد! بلند شدم و در گوش دوستم گفتم: «اگر دیرتر میآمدی احتمالا دعوایم میشد.» مرد به محض اینکه دوستم را دید، انگار ناامید یا خسته شده باشد، راهش را کشید و رفت. قرار بود آن روز اولین روز پخش پوسترهای منع آزار و اذیت زنان در ایستگاه تاکسیها را شروع کنیم. گرم بود و هر دو کلافه بودیم. همانجا نشستیم و پوسترها را آماده میکردیم. گفتم: « چه جای شلوغ و بدی را برای اولین حرکت انتخاب کردیم. یعنی چه چیزهایی قرار است بشنویم؟ من امروز نه حوصله صحبت کردن دارم نه حوصله چانهزدن با کسی. خودت انجامش بده، من پوسترها را میزنم به تاکسیها.» و چه خیال گزافی!
خیابان کارگر شمالی، ایستگاه تاکسیهای انقلاب؛ همانجایی که انتخابش کرده بودیم برای پخش پوسترها. قضیه از این قرار بود که تصمیم گرفته بودیم حرکتمان را عمومیتر کنیم و از فضای مجازی به دل شهر بیاوریمش. رسیدیم به اولین تاکسی. نفس عمیقی کشیدیم و زیر لب گفتم: « یا خدا، چه میشنویم یعنی؟» استرس داشتیم راستش. طبق قرارمان، دوستم رفت جلو: « سلام، ما یک گروهی هستیم که چند وقتی است روی آزار و اذیت زنان در خیابانها کار میکنیم. یک سری پوستر آماده کردیم که میخواهیم با اجازه شما روی صندلی عقب ماشینهایتان نصب کنیم. نگاه کنید! در مورد نحوه نشستن مردها روی صندلی است. یک فرهنگسازی» راننده تاکسی چایش را سر کشید و گفت: «بفرمایید، حتما، چقدر خوب!» انگار خون دویده باشد زیر پوستم، حالم عوض شد و نطقم باز شد: « تا به حال شما موردی داشتید از آزار و اذیت زنان در ماشینتان؟» راننده پوزخندی زد و سری تکان داد: « اووفففففففف، تا دلتان بخواهد. من خودم همیشه حواسم بوده، مثلا اگر سه سرنشین مرد داشته باشم و یک زن، مردها را صندلی پشت مینشانم و زن را جلو. یا اگر از آینه ببینم یا حس کنم زنی ناراضی است، سریعا به مردی که پهلویش نشسته تذکر میدهم.»
سرم را که برگرداندم دیدم دوستم چند خط جلوتر رفته و چند راننده با او مشغول به صحبت هستند. چند پوستر از او میگیرم و راهم را جدا میکنم. سر ظهر بود و رانندهها دسته دسته یا چای مینوشیدند یا غذا میخوردند. استقبال عجیب بود. همهشان با خوشرویی اجازه نصب پوسترها را میدادند و بعضی از آنها حتی پوستر اضافهتر برای همکاران دیگری که الان در خط نبودند، میگرفتند. چند راننده هم خودشان پوسترها را نصب میکردند. وقتی داشتم با یکی از رانندهها صحبت میکردم و تجربه مشابهش را میگفت، حرف جالبی شنیدم: « البته خانم، این را هم بگویم که این حرکت دفاع از زنان نیست، دفاع از حقوق زنان است. یکی از حقوق زنان همین است دیگر!»
آزار و اذیت خیابانی مصادیق مختلفی دارد؛ از متلک تا لمس فیزیکی. به رغم جرمانگاری این موضوع که مقوله متفاوتی است، سکوت سنگینی هنگام مواجهه به این نوع خشونت وجود دارد. عدهای معتقدند آزار و اذیتهای خیابانی ابتدای راهیست که انتهای آن خشونتهای شدیدتر مانند تجاوز رخ میدهد. امنیت زنان در فضاهای عمومی اما موضوعی چالشبرانگیز است. عدهای از زنان به دلیل ناامنی محیطهای شهری در ساعاتی از روز سعی میکنند کمتر در فضاهای عمومی حضور پیدا کنند. همچنین بسیاری از خانوادهها فرزندان دختر خود را با استناد به همین عدم امنیت، ملزم به حضور در خانه تا قبل از تاریکی هوا میکنند. چرا که در جامعه مردسالار ما زنان به عنوان « سوژههای جنسی» هستند که هر لحظه ممکن است مورد آزار و اذیتهای جنسی واقع شوند.
حالا ما اینجاییم که بگوییم شکستن قفل سکوت و صحبت از آزار و اذیت چه در تاکسی و چه در کوچه و خیابان اولین گامی است که باید برداشت؛ بدون ترس، با اعتماد به نفس و فارغ از برچسبهای کلیشهای مانند از دست دادن آبرو. در جامعهای که هنوز جای خالی قوانین منع خشونت علیه زنان در محیطهای عمومی دیده میشود، «آموزش» راهکاری است که وظیفه دوچندانی بر دوش دارد. اولین روز پخش پوسترها، آخرین روز نبود و هنوز هم ادامه دارد. لبخند به لبم میآید وقتی پیغامی از دوستی نه چندان دور میگیرم که در آن میگوید: « پوسترها را در تاکسی گیشا-ونک دیدم، دمتون گرم!»