توی نمایشگاه کتاب با همسرم دنبال کتاب بودیم یه غرفه خیلی شلوغ بود و ماهم دستمون پر وسایل دادم دست همسرم و رفتم جلو که سوال کنم کتاب و دارن یانه. دستمو پشتم گرفته بودم که یه مردی اومد و چسبوند خودشو به دست من آلتش رو کاملا حس کردم. و واقعا دلم میخواست مغزش رو بترکونم اما برعکس همیشه حرف نزدم و فقط دور شدم از اونجا!!!!!