با دوستم در حالی که لباس خیلی سادهای تنمون بود و 6 ساعت با دو تا کولهی بزرگ راه رفته بودیم، از یه خیابون نه چندان خلوت رد میشدیم که یه موتوری که دو نفر سوار اونها بودن دست دوستم رو گرفت من به شدت داد زدم و اونها تا خود تجریش دنبالمون کردند و متلک انداختند وبعد با پلیس تماس گرفتیم اما به راحتی پلاک موتور رو پوشونده بودند
فقط مشکل اینجا بود که مردم تمامش رو توی اون شلوغی دیدند و هیچ کس کاری نکرد