توی راه کلاس بودم ...ساعت 8.30 کلاسم شروع میشد...یه مدت دنبالم یک آقایی راه افتاده بود . از سره کوچه نخست ...اول متوجه نشدم اما بعد دیدم زیر لب داره یه چیزی میگه و خیره شده.
یه نگاه های خیره عادت داشتم ..
مرد به سمتم اومد و پیشنهاد رابطه جنسی میداد ....خوشحالم که کلاس نزدیک بود چون به سمتش دویدم و داخل شدم .