قضیه برای سه سال پیشه. 24سالم بود قرار بود با خواهرم بریم ارایشگاه وقت گرفته بودیم منم از یه خیابون یه طرفه در جهت معکوس داشتم پیاده میرفتم که دیدم یه 206 داره دنده عقب میاد کنار خیابون و چراغ میده و بوق میزنه برام منم گفتم اگه برم اونطرف خیابون دیگه ماشینشو نمیتونه بیاره اونور چون خیابون یطرفه و شلوغ و پهنی بود رفتم اونطرف دیدم اون پیاده شد و اومد کنارم هی میگف شمارمو بزن منم میگفتم نمیخام برو پی کارت هرچی تند تر میرفتم و بش فوش میدادم که نمیخام بروگمشو بیشتر خودشو میچسبوند بهم هی دستمو بازومو میگرفت شمارمو بزن ناز نکن ازت خوشم اومده من دیگه چسبیده بودم به دیوار و اون هی خودشو بهم فشار میداد و دستشو به همه جام میزد به شدتتتت عصبانی بودم هرچی میگفتم بروگمشو حالیش نمیشد تا اینکه بالاخره از روبرو یه خانومو اقا اومدن و منم جلو اونا فوشش دادم ولم کن که بالاخره رفت :/
اینم بگم ک اصلا ارایش نداشتم و از سرکار میومدم و لباسام فرم ساده اداری بود