بارها اتفاقاتی مثل لمس و متلک جنسی و عورت نمایی به بهانه آدرس پرسیدن برام اتفاق افتاده ولی هیچ وقت از همون نوجوونی جرأت اعتراض یا رفتارتند بازدارنده نداشتم و اکثرا سکوت و فرار واکنشم بود، همیشه از قضاوت و نگاه مردم به خودم میترسیدم. آخرین باری رو که به خاطر دارم، نزدیک ظهر داشتم میرفتم دانشگاه و با پوشش کاملا مناسب دانشگاه بودم که احساس کردم خودرویی سرعتش رو پشت سرم کم کرده و داره دنبالم میاد ، خیلی سریع و گذری نگاهی به سمتش انداختم و حلقهی انگشتر دستم رو نشون دادم و گفتم آقا من متاهل هستم مزاحم نشید، بعد یکدفعه چشمم به اندام تناسلیش که توی دستش گرفته بود افتاد، از اونجایی که اون خیابون خلوت بود و نزدیک محله زندگیم هم بود، ترسیدم و قدم هام رو تند کردم ولی همچنان دنبالم میومد و از پنجره ی ماشینش صدام میکرد؛ دیگه رسما داشتم میدوییدم و پیچیدم توی یه کوچه که راه ماشین رو به خیابون نداشت و فرار کردم. اون موقع هنوز با صفحه شما آشنا نشده بودم وگرنه حتما عکس العمل دیگه ای نشون می دادم یا موبایلم رو درمیاوردم تا اون بترسه و فرار کنه نه من.