بین ساعت 1:52 تا 2:04 ظهر بود.
کوچههای بافت قدیم بوشهر تنگه و من داشتم رد میشدم که صدای موتور شنیدم وایسادم عقب تا موتور رد شه و بعد به راهم ادامه بدم. موتوری وقتی رد شد یه صدای ماچ از خوش در اورد و من فک کردم چیز خاصی نیست. داشتم میرفتم که صدای دویدن پا از پشت سرم اومد.
بهم رسید و از روی چادر پشتم رو لمس کرد من سعی کردم هلش بدم ولی شدیدتر حمله کرد. افتادم روی خاکها و با پام هلش دادم و سعی کردم دورش کنم قسمتی از شلوارم رو در اورد و من دیگه داشتم داد میزدم که دیگه دست کشید و رفت