این خیابون نزدیک حرم حضرت معصومه است و معمولا دلال های اجاره سوئیت و دلار و راننده های مسافربر اونجا هستن. رد که میشی جملاتی مثل سوییت میخواین؟ تاکسی میخواین زیاد میشنوین و معمولا میگی نه و رد میشی! از جلوی یه مردی اومدم رد بشم با لبخند چندش اوری گفت خانم سوییت میخواین ؟! گفتم نخیر ! باز با لبخند گفت بیا اتاق و سوئیت دارما ! برگشتم گفتم اقا وقتی دارم میگم نمیخوام یعنی نمیخوام ! دید صدام رفت بالا اومد طرفم گفت زنگ میزنم بیان ببرنت ها ! چون من مانتویی بودم !!!! منم عصبانی شدم داد زدم چیی؟ زنگ میزنی منو ببرن؟ یالا زنگ بزن ! همین الان ! گفت باشه زنگ میزنم ! هی الکی شروع کرد جیباشو گشتن ! مردم جمع شدن ! گفتم من باید زنگ بزنم بیان تورو ببرن مردک مزاحم ، بیشعور ، اومد جلو که مثلا من بترسم تو فاصله 5 سانتی من وایساد ، یک پیرمرد از همکارای خودش هی میگفت بیا برو ! منم داد زدم چیه فکر کردی زنم ، ازت میترسم ؟! الان پلیس که اومد ادب میشی ! اون پیرمرده که دید من ساکت نمیشم یهو سرم داد زد صداتو بیار پایین ! منم بلندتر داد زدم نمیارم ، به شما چه ؟ این اقاا مزاحم من شده ، معترض هم شدم تهدید میکنه که چون مانتویی هستم زنگ میزنم ببرنت ! دید حرفم حساب داره رفت اونور به دوستش گفت بیا برو ، این اگه نجیب بود صداشو برای من بلند نمیکرد ، گفتم جلو شماها نجابت معنا نداره ! پلیس اومد ، جلو پلیس میگفت این خانم دچار سوتفاهم شده ، اصلا من با این خانم نبودم ! گفتم نبودی؟ دست روی قران میزاری ، خجالت نمیکشی ، میگفت خانم من کاسبم ، گفتم کاسب بودی و به قول خودت با من اصلا نبودی که بیا اتاق دارم برات ، وقتی اعتراض منو دیدی ، یکلام میگفتی خانم با شما نبودم یا اینکه حرفتو دیگه تکرار نمیکردی ، ولی بجاش اومدی منو تهدید کردی که بخاطر مانتویی بودنم زنگ میزنی بیان ببرنم و بخوای منو ساکت کنی ! دو سه تا از همکاراش هم هی میگفتن خانم این چیزا اینجا طبیعیه ، اینو ما میشناسیم ! گفتم اون لحظه که داشت به من تعرض کلامی میکرد شما کجا بودین ! هی منو میکوبیدن و با لحن تمسخر امیز میگفتن که اگر شما اینطوری فکر میکنین باید از همه این راسته شکایت کنین گفتم اگر همه مثل این اقا بخوان مزاحمم بشن بله شکایت میکنم ! پلیس هم بجای اینکه هوای منو داشته باشه ! هی میگفت خانم سوء تفاهم شده ! شما اشتباه میکنی ، بیاید همین جا معذرت خواهی میکنه ، گفتم این اقا باید اعتراف کنه که مزاحم شده و تهدید بیجا کرده ، فکر کرده چون زنم ، مانتویی ام و اینجا قم هست میتونه هر رفتاری دوست داره داشته باشه ، بعد دید من اینطوری گفتم میگفت نه شما شلوغ کردی من گفتم زنگ میزنم پلیس ، گفتم انقدر پستی که هنوزم داری دروغ میگی ! حتی اولش پلیس که اومد خودشو زد به موش مردگی که من کاسبم ابرودارم این خانم ابرو منو برده (البته بعد متوجه شدم کاملا دروغ گفته و دلال خیابونی اونجاس) ، منم داد زدم سرش که دروغ نگو ، مزاحم شدی، جالب اینجاس پلیسه سر من داد زد که خانم بخوای داد و بیداد کنی سر این اقا میرم !!!!!!!!!! گفتم برو اقا زنگ میزنم باز 110 یکی دیگه رو بفرستن ، من شاکی هستم شما باید در حضور من روایت این اقا رو بشنوین !
بعد دیگه اون اقای مزاحم دید من کوتاه نمیام گفت اگر این خانم بخواد شکایت کنه منم ازش شکایت میکنم ابرو منو برده ! گفتم شما شکایت کن منم شکایت میکنم ! ببینم دادگاه چی میگه ! اظهاراتمو ثبت کرد پلیس و رفت. بعد یکی از مغازه دارای اونجا که با اون کار داشتم و منتظر بودم باز کنه مغازشو که این اتفاق افتاد ، بعد از رفتن پلیس اومد ، وقتی جریان رو فهمید گفت شما به خاطر من که این اتفاق جلو مغازه من افتاده شکایت نکن من خودم با ایشون صحبت میکنم. بعد از ظهرش که تماس گرفتم بگم توجیهشون کردین فقط بخاطر شما من شکایت نکردم ، دیدم لحنش عوض شده که اره صحبت کردم ولی در شان شما نبوده داد و بیداد کنین و پلیس بیاد ! حتی همسایه ها هم میگفتن چیزی نبوده ! اخه این اقا زن و بچه داره و تا حالا کسی چیزی ازش ندیده !گفتم اون لحظه که این اقا مزاحم من شد هیچکدوم از همسایه هاتون اونجا نبودن و این اقا زن و بچه داشتنش دلیل خوب بودنش نیست و همیشه یه اولین باری وجود داره ! گفت حالا معذرت خواهی کرد دیگه شما هم پیگیر نشو برای خودت سخته !
میدونین ، اون لحظه فشار زیادی روم بود ، شاید 100 نفر جمع شدن ! چون اونجا یکی از خیابونای اطراف حرم حضرت معصومه هست که خیلی پرتردد هست ! زن و مرد و پیر و جوون ! حتی چندتا روحانی هم بینشون بود! اما یک نفر نیومد بخواد به اون اقا بگه به چه حقی مزاحم شدی! یا به من بیاد بگه خانم چی شده ! فقط دوستای اون اقا میخواستن با ترور شخصیتی و بکاربردن الفاظی مثل نانجیب و بی حیا منو ساکت کنن! خیلی سخت بود اما من بخاطر اینکه مانتویی هستم و تو قم چادر حرف اول رو میزنه ، روزی که تصمیم گرفتم کلا چادر استفاده نکنم ، خودمو برای همه این برخوردا اماده کردم و تصمیم گرفتم جلو هیچ ازار خیابانی کوتاه نیام. اون لحظه با اینکه اشک میریختم ولی هی به خودم قوت قلب میدادم که اروم باش، قوی باش ، حقتو بگیر ، حتی شکایت نکنی هم مهم اینه این ادم ابروش رفت و دیگه جرات نمیکنه با هیچ خانم دیگه ای همچین رفتاری داشته باشه . حتی پلیس هم وقتی اومد و دید من مانتویی هستم و داد و بیداد میکنم ، چون تو ذهن قمی ها زن نجیب یه زن چادری و سر بزیره که کسی صداشو نمیشنوه ، ناخوداگاه حق رو داد به اون اقا ولی با این حال من کوتاه نیومدم . سخت بود ولی من انجامش دادم.با اینکه تا دو سه روز یه سره اون صداها و صحنه ها تو ذهنم تکرار میشد و بهم میریخت منو اما ارزشش رو داشت. شاید یک عده با خودشون بگن حالا حرف بدی که نزده یه لبخند زده ، حوصله داریا ! ول میکردی یا رد میشدی! ولی من به عنوان یک خانم ، فرق بین نگاه هرزه رو با نگاه عادی میفهمم و هیچکس حق نداره حتی منو با نگاهش ازار بده! این دفعه اولم هم نبود، الان که سی سالمه ، بارها با ازار کلامی و جنسی مواجه شدم ! چه متلک های جنسی چه گرفتن باسن و سینه تو کوچه و خیابونای خلوت ، حتی بارها کلمه ج.ن.د.ه رو از ادمای مذهبی که از کنارم رد میشم شنیدم که با دیدن من زیر لب بیان میکنن.، اخرینش هم نیست هر بار هم که اتفاق بیافته من اعتراض میکنم. و همیشه هم به دخترایی که میشناسم میگم سکوت نکنین. هیچوقت قربانی بودن رو انتخاب نکنیم. ما مورد خشونت واقع شدیم و باید با ازارگر مقابله کنیم چون اون فرد از ترس ما قوی میشه ! ما وقتی سکوت میکنیم یعنی به اون شخص اجازه میدیم به نفر بعدی ازار برسونه.