تو پیاده رو وایساده بودم و منتظر دوستم بودم و با گوشی داشتم با بابام صحبت میکردم که یه موتوری از پشت اومد و بهم دست درازی کرد! در حالی که من چادر سرم بود و کوله پشتی داشتم! و فقط تونستم با صدای بلندی بهش بگم بیشعور ! حال بد بعدشم اصلا قابل توصیف نیست