به همراه خواهر کوچکترم در مسیر بازگشت به خانه بودیم در مسیر با آقایی مواجه شدم که به نظر نیازمند بودن و درخواست پول کردن و منم توجهی نکردم و مسیرمو ادامه دادم و اون آقا همچنان دنبالمون میکردن بعد از اینکه گفتم پولی همراه نیس گفتن که به این پول نیاز دارن و لطفا براشون کارت به کارت کنم و من هم گفتم نمیتونم و رفتم اما ایشون شروع کردن به التماس و تمنا و بعدش به پام افتادن و شروع کردن به لمس کردن باسن و رانهام و من هم شوکه شده بودم و هم ترسیده بودم و بدون اینکه کاری کنم یا حتی چیزی بگم فقط با خواهرم دویدم تا سریعتر برسیم...