با دوستم قرار گذاشته بودم که بعد دانشگاه همدیگه رو ببینیم. منم باید قسمتی از راه رو تا محل قرارمون پیاده میرفتم. از خیابون که خواستم رد شم یه موتوری با دوتا سوارش بطری که دستشون بود رو محتویاتشو رو من ریختند. یه لحظه از ترس کلا قفل کردم. فکر کردم اسید ریختند روم. خیلی خیلی ترسیدم ولی وقتی دیدم که نمیسوزم فهمیدم آب بوده. قسمت بد تر این بود که موتوری ها از دیدن عکس العمل من که وحشتزده شدم خیلی ذوق کردند و خوشحال شدند و از اون بدتر این که من با وجود عصبانیت شدیدم فقط تونستم زیرلب بهشون فحش بدم تا خودم خالی شم و کار دیگه ای از پیش نبردم :(