صبح زود حدود ساعت 8 صبح داشتم به سرکار میرفتم و آرایشی هم نداشتم توی متروی قائم به سمت تئاتر شهر در قسمت زنان نشسته بودم که احساس کردم چیزی ران چپم را لمس میکند نگاه کردم دیدم یه سرباز روی زمین نشسته و در حالی که پاهاشو روی شکمش جمع کرده و سرش گذاشته روی دستاش با دستش که از زیر شیشه حائل رد کرده داره بدن منو لمس میکنه خیلی ترسیده بودم ولی با خشم بهش معترض شدم اما در کمال آرامش بهم گفت تو اسکلی!!!! منم خشمگینتر شدم و بیشتر پرخاشگری کردم. بیشتر از این دردم اومد که هیچ کسی حتی از مردا هیچ واکنشی در این زمینه نشون ندادن. حتی یکی از مردا که خیلی حزبالهی بود و خانمش هم با چادر در قسمت زنها بود و از شهرک محلاتی که متعلق به سپاه بود اومده بود کاملا خودشو زد به کوچه علی چپ!!!! تا همین الان که دارم مینویسم این آزار رو سنگینی دستش روی پام احساس میکنم.