تابستان سال گذشته ساعت 3 ، تایم کاری من تمام میشد و از شرکت خارج میشدم و به منزل میرفتم، یک روز هوا خیلی گرم بود و آفتاب داغی بود تاکسی هم نبود. همه جا خیابان آفتاب بود و هیچ سایهای نبود که بخواهم زیر سایه راه برم. به همین دلیل رفتم داخل یک کوچه و از آنجا به سمت خانه میرفتم که داخل یک کوچه خلوت یک موتوری که سرنشین افغانستانی داشت من را دید از کنارم رد شد ولی دوباره برگشت من وسطای کوچه بودم ولی آن موتوری دوبار از سر تا انتهای کوچه را رفت و برگشت منم بهش شک کردم و حواسم بهش بود دفعه سوم که آمد نزدیک من که شد سرعت موتورش را کم کرد و من توانستم نیت شومش را در چهره کریه و کثیفش ببینم تا به سه متری من نزدیک شد و سرعتش را کم کرد چنان جیغ بلندی کشیدم که خودم هم انتظار آن صدا را از خودم نداشتم. بلافاصله با صدای خیلی بلند کمک خواستم موتوری هم از ترسش فوری گازش را گرفت و فرار کرد چند تا از ساکنین محل از خانهشان بیرون آمدن و کمکم کردن خدا را شکر یکی از خانهها دوربین داشت و چهر و فیلم مزاحم را ثبت کرده بود ساکنین محل با 110 تماس گرفتن و عکس و فیلم رو به 110 دادن درسته که آن مزاحم اصلا به من دست نزد ولی واقعا تجربه تلخی بود خیلی ترسناک بود تا چند وقت حالم بد بود و افسردگی داشتم دیگه اصلا داخل کوچههای خلوت نمیرم ولی میتوانستم یکم حال بد خانومهایی که قربانی تجاوز شدن را درک کنم. واقعا این رفتارها گرفتن حق زندگی و آزادی از زناست. کشتن روح یک زن، کشتن حس اعتماد و امنیت و آرامش.