شرح واقعه: شخصی دوست و همکار پدرم این آخری ها برای کار فنی آمد خانه امان.حین انجام کار مانند چند سال گذشته وارد حریم خصوصی من شد.هر چه با زبان نرم باهاش برخورد داشتم فایده نداشت.بعد پایان کار شب آن روز یا چند روز بعد پیام فرستادم.دیگه در حریم خصوصی من وارد نشو با بی شعوری گفت:من همینم.بهش هشدار نهایی را دادم که دیگه نه زنگی نه پیامی واکنش این بود اگر اینطور میخوای باشه اما فقط .... از اونجا که طلب کمی ازم داشت پریشب رفتم مسجد محلش طلبش غیر مستقیم برسانم دستش خودش نبود که یکی ببره براش امانتی را دادم دست شخصی دستش برسونه شب بعدش یعنی دیشب رفتم ببینم چی شده رسید دستش به یکی گفتم برو ازش بپرس رسیده دستش که یهو خودش اومد بیرون با لحن تهدید آمیز و وقاحت نایاب گفت:اگر به حرمت پدرت نبود.یک کشیده میخوابندم دم گوشت!!!!!!!!