شرح واقعه: سلام. روز تاسوعای سال 97 بود در میدان اصلی شهر همه زن و مرد جمع میشن تا شاهد یک مراسم عزاداری به اسم چک چکو باشن ما و خانواده به شهرستان پدری رفته بودیم و طلق روال هر سال برای دیدن به میدان اصلی رفتیم در حین مراسم ازدحام جمعیت زیاد میشه با اینکه اکثر جمعیت زنان یک سمت جمع میشن اما یه جاهایی تقریبا مرد و زن کنار هم می ایستند من و خواهر کوچکترم که زیر 18سال هست هم کنار هم بودیم مشغول تماشا بودیم که خواهرم بهم گفت یه آقایی از پشت بهش دست میزنه سریع تو شلوغی جامو عوض کردم باهاش چند لحظه گذشت دیدم بله داره ادامه میده منم وقتی دستشو آورد سمتم دوباره مچشو محکم گرفتم دستشو آوردم بالا و دادو بیداد کردم خیلی ترسید و حاشا کرد متاسفانه اینقدر صدای بلندگوها بلند بود ک هیچکس متوجه نشد ولی مهم نیست مهم اینه که من ساکتم نموندم و به خواهرمم یاد دادم که نترسه... اینو اضافه میکنم که اونجا به خاطر جو شدید مذهبی همه خانم ها مجبورن چادر بپوشن... از شما خواهش میکنم اسم مراسم رو پخش کنید چون مطمئنم خیلیا توی اون شلوغی همین موضوع رو تجربه کردن اما به خاطر آبرو و شهر کوچیک ساکت میمونن. سپاس