ساعت 6 و نیم صبح بود از شهرستان برگشته بودم. وسیله زیادی همرام نبود با مترو تا چهارراه ولیعصر رفتم هوا روشن بود و تک و توک بودن ادمایی که سر کار میرفتن. از پله برقی حس چهارراه حس کردم یه نفر داره بهم نزدیک میشه و دنبالمه برگشتم دیدم یه اقای تقریبا 27 28 ساله با یه کیف دستی داره میاد سمتم. بهم گفت بیا بریم توی این کوچه و برام بخور. اولش جواب ندادم و فقط قدم هامو تند کردم دوباره تکرار کرد و مدام اسم میبرد از ناحیه تناسلیش و حتی التماس میکرد برام ...بزن و وعده ی پول داد. بهش گفتم خفه شو عوضی و تقریبا داشتم میدویدم و گریه م گرفته بود بعد چند بار تکرار کردن سرش داد زدم که طرفت رو بشناس عوضی دست از سرم بردار و خودم رو به یه نونوایی که سر راه بود و میشناختم رسوندم و خداروشکر دیگه دنبالم نیومد