از سالن دانشگاه که برنامهای برگزار شده بود اومدیم بیرون. 3 تا دختر بودیم. یه اقایی دنبالمون کرد و شروع کرد تیکه انداختن، ما سکوت کردیم و به مسیر ادامه دادیم به سمت مترو،
ولی هرچی برمیگشتیم میدیدیم که این اقا همچنان دنبالمون داره میاد. رسیدیم به مترو سوار شدیم قسمت بانوان و دیدیم که همچنان این اقا دنبالمونه و حتی داره سعی میکنه که ما هم ببینیم با یه رفتار تهدید امیز که دنبالمونه.
خلاصه از مترو ولیعصر تا همینطوری بود. ما میخواستیم نوبنیاد پیاده بشیم بین مسیر ایستگاه هروی بود فکر کنم که مترو خراب شد و گفتن همه پیاده بشن تا بعدی بیاد ما هم پیاده شدیم و دیدیم داره با تهدید نگاهمون میکنه و می خواد بیاد سمتمون. من واقعا ادم ضعیفی نیستم ولی گریه ام گرفته بود از اینکه توانایی هیچ دفاعی نداشتم از خودم. تنها کاری که تونستم بکنم این بود که به اقایی که بغل ما بود گفتم و ازش خواستم کمکمون کنه. تا رسیدیم نوبنیاد و اون اقا اومد بیرون و نگاه اون مزاحم نیاد دنبالمون.
فقط یادم میاد کل مسیر و دوییدیم. خیلیی خیلیی لحظه بدی بود. بیشتر از این نظر که قدرت دفاعی از خودمون نداشتیم.