ظهر بود و من و دوستم روی پل هوایی بودیم. دوستم نشسته بود. فردی چندین بار رفت و اومد و نگاهش روی دوستم بود. دوستم پاشد و ما مشغول عکس گرفتن شدیم که از دوربین فهمیدیم پشت سرمونه...برگشتیم و دیدیم که شلوارشو درآورده و حرفهای زشت میزنه چندین بار رفتیم و اومدیم و اون بازم دنبالمون میکرد تا به چند مرد که روی پل بودن با التماس گفتم که این اقا رو رد کنن بره.