7یا 8 ساله بودم. با دوستام تو کوچه دوچرخهسواری میکردیم، یه پیکان آبی از کنارمون رد شد و آدرس پرسید، جوابش و دادیم و رفت. چند دقیقه بعد دوباره اومد تو کوچه و زد کنار و صدا کرد و گفت سوال داره. رفتم جلو. ازم پرسید تا حالا ازینا دیدی؟ به جایی که اشاره میکرد نگاه کردم و دیدم آلتش رو تو دستش گرفته. ترسیدم و سریع دور شدم. اونم رفت. میترسیدم به کسی بگم. بعدا به مامان و بابام گفتم و اونا عصبانی شدن که چرا زودتر نگفتم.