در ایستگاه مینی بوس منتظر ماشین بودم تا به دانشگاه بروم. دو مرد پارکبان که انسوی خیابان بودند با بلند کردن دستشان از راه به دور به من و خندیدن و بای بای کردن به من آزارم میدادن. اما من فقط سکوت کردم و رویم را برگرداندم که البته اشتباه کردم باید از آنها فیلم میگرفتم و یا جریان پیش امده را به مافوق شان گزارش میدادم تا از کار معلقشان کنم و یا می بایست تهدید شان میکردم تا هزینه انجام چنین کار وحشیانه ای برایشان گران تمام شود.