این ازار توسط یکی از فامیلهایم اتفاق افتاد و زمانی خلوت شد بود به ناگه من را خواباند و دستش را زیر لباسم برد میخواستم کاری کنم. که گفت نترس قیافه اش ترسناک شده بود سرخ و خیس عرق و بعد خودش را به من میمالید و هی میگفت نترس و گفت حق نداری به کسی چیزی بگویی و پیامهای زشت عکس و فیلمهای زشت میفرستاد