من با تعدادی از هم مدرسهایها با مدرسه رفته بودیم مسافرت. کنار زاینده رود در حال قدم زدن بودیم که یک ماشین پیکان سرعتشو کنار ما آورد پایین و شروع کرد به آزار کلامی ما. متاسفانه ما به عنوان دختر توی جامعه این تجربهها رو داشتیم ولی چیزی که واقعا شوکه و متاثرمون کرد و هرگز ندیده بودیم مخصوصا توی شهر خودمون این بود که در کنار اون آقا خانمی بود که به ظاهر همسرش بود و روی صندلی عقب هم یه بچه بود که حدس میزدیم بچشون باشه.
تازه قبل از اون روی پل خواجو یه سری پسر مزاحممون شده بودن و میپریدن وسط عکسامون و ما با صدای بلند اعراض میکردیم یکی از خانوما وایساده بود و ما رو سرزنش میکرد که تقصیر شما هست اگه کسی اذیتتون میکنه و ما فقط یه عده دختر دبیرستانی بودیم با مانتوهای بلند و بدون آرایش و با مقنعه .
آقایون کذایی متاسفم که اینقد تحریکتون کردیم . واقعا که