مشغول رانندگی بودم با لباس مشکی و پوشیده بودم و فقط چند تار موهام بیرون بود، پسر بچه شش هفت ساله سوار دوچرخه به تبعیت از رفتاری که از بزرگترش دیده بود گفت موهاتو بپوشون مگه زن رانندگی میکنه، منم پیاده شدم و گفتم به تو ربطی نداره اینو به بزرگترتم بگو که از الان تو رو فضول و دخالتگر تربیت کرده.