یک پسر جوان غریبه در حین مراسم خودش را کاملا به پشت من چسباند. لباس من دامن نازکی بود و من متاسفانه تماس آلت تناسلی شان را با با باسن خود حس می کردم. این اتفاق چند ثانیه رخ داد و بعد تمام شد. برگشتم ببینم چی کسی بود که دیدم با لبخند دور می شود. کمی بعد دوباره این اتفاق افتاد و من مجبور به جابجایی به جای دیگری شدم. دوباره این پسر این کار را کرد که من علنا از دستش فرار کردم ولی به سرعت پشتم آمد. این دفعه حس کردم دامنم بالا می رود و برگشتم دست پسر را گرفتم که برخورد کنم ولی فرار کرد.
من می دانستم اگر مردی از فامیل من این حادثه را می دید یا با صدای بلند اعتراض می کردم دعوای خانوادگی شدید و درگیری رخ می داد.