دیدبان آزار

آزار دیده‌ام - 792

خسته و کوفته بودم و رسیدم دم ایستگاه مترو، منتظر همسرم ایستاده بودم که بیاید دنبالم. شالم از سرم افتاده بود. اصولا چون موهایم خیلی لخت است، شال روی سرم به سختی می‌ماند. همیشه با مادرم که بیرون می‌رویم دعوایمان می‌شود بس که از ترس گشت ارشاد هی تذکر می‌دهت شالت را سرت کن. خلاصه خیلی بدم می‌آید از این تذکرها. پسری رد شد و با اعتماد به نفس تمام گفت روسریت را سرت کن. نگاهی به سر و وضع و ظاهرش انداختم، به هیچ وجه مذهبی به نظر نمی‌رسید. اتفاقا بر خلاف "عرف پوشش مردانه" لباس‌هایی کاملا چسبان به تن داشت. طبق عادت همیشگی، سریع واکنش نشان دادم و گفتم: "به شما چه ربط دارد." پسر همینطور که قدم می‌زد بلندبلند خندید، تمسخر کرد و سوار ماشینش شد که سه سرنشین دیگر هم داشت. خنده‌هایش بی‌اندازه عصبی‌ام کرد. یک مرد دیگر جلو نشسته بود دو زن جوان عقب. از ظاهر دو زن هم دیگر مطمئن شدم مذهبی نیستند و حتی بیشتر حرصم گرفت. رفتم سمت ماشین به شیشه زدم به یکی از خانم‌ها گفتم: "لطفا به این آقا یه تذکری بدید دیگران رو اذیت نکنه." ماشینشان که به حرکت افتاد شنیدم که 4 نفری مسخره‌ام می‌کردند. واقعا دردناک بود. وقتی افراد مذهبی در خیابان تذکر می‌دهند آدم با خودش می‌گوید که تعصب مذهبی و شاید ایدئولوژیک، چشم و دیدشان را گرفته اما وقتی کسانی که مثل خود ما لباس می‌پوشند چنین رفتارهایی می‌‌کنند آدم بیش از پیش احساس ناامنی می‌کند. گشت ارشاد هم نباشد همیشه عده‌ای هستند که رفت‌وآمد در خیابان‌ها را به آدم زهر کنند.


نوع آزار:




واکنش:
تاریخ: 1397/07/26
محدوده زمانی: 19 تا 24 شب
جنسیت آزار دیده: زن
محدوده سنی: 25 - 35

استان: تهران
شهرستان: تهران
آدرس محل: ایستگاه مترو اکباتان