دوست دوستم بود اومده بود چند ساعت مهمونی و معاشرت رفتیم پارک چهار نفری دوتا زن دو تا مرد، میخاست مثلا مخ منو بزنه برای دوستی ولی تمام کارهاش آزار و اذیت بود، مدام دستم رو میگرفت، دست مینداخت روی شونه ام، سعی میکرد به هر بهانه ای تنش نزدیک تنم باشه مثلا دو تا دوستم که باهم پارتنر بودند در خواست کردن که ازشون عکس بگیرم وقتی داشتم دروبین رو روی اون دوتا تنظیم میکردم مردک گنده از پشت سرم چسبید به من طوری که سرش روی شونه ی من بود و نفسش رو روی گردن و گوشم حس کردم. بابت هر کاری که میکرد بهش میگفتم علنا جلوی اون دو نفر دیگه که نکن دست به من نزن من خوشم نمیاد داری بهم آزار میرسونی نکن ولی اصلا هیچ فایده ای نداشت. بدتر میکرد کارهاش رو حتی کتکش زدم ولی اصلا به خودش نگرفت. دوستام به زبون اومدن چیکارش داری ولش کن چرا اذیتش میکنی دوست نداره دستت بهش بخوره ولی باز گوش نمیداد. آخر کار هم بهم گفتم خیلی بدنت لاغر هست.