آقایی به نام م. ر که در تلگرام کانال لذات فلسفه با 4هزار عضو رو دارن وکلاس های گروهی فلسفه برگزار می کنن که زیر نظر موسسه ای نیست .4 سال پیش از طریق دوستی توی کانال اشون جوین شدم. در اون دوره من افسردگی داشتم و به نظرم فلسفه دانی کمک می کرد به وضعیتمو من هم که به نظرم کلاسهاشون مفید اومد بهشون پیغام دادم و رفتم کلاس. پایان جلسه اول با من کمی صحبت کردند و گفتند اگر مایلید در جلسه ای خصوصی بیشتر در مورد افسردگی و انگیزه زندگی و غیره بهتون مشاوره بدم. من با پیش فرض اینکه ایشون در قبال مبلغی قرار هست جلسه ای خصوصی برای من بزارن به دفترشون دعوت شدم. حس ششمم در همون روز بهم گفت یه چیزی درست نیست برای همین دوباره پرسیدم که این ادرس دفترتونه و تاکید کرد که بله و اگر جای پارک نبود ماشین رو بذارید پارکینگ. نذاشتم. به محض ورود متوجه شدم منزل شخصیشه.گفتم اینجا دفتر نیست و با حالت درویشانه گفت که هم دفتر کاره و هم محل خواب. من کاملا معذب بودم. ازم خواست راحت باشم و شال و مانتمو در بیارم که قبول نکردم. فیلمی گذاشت و گفت این رو ببینیم تا بعد راجع به افسردگی بحث کنیم. من منتظر بودم که فقط زودتر تموم شه و بیام بیرون چون چیزیکه پیش بینی کره بودم نبود اصلا. شروع کرد میوه پوست کندن و می خواست خودش میوه رو به دهنم بذاره که از دستش قاپیدم و نذاشتم ثانیه ای بعد امد نشیت کنارم و دستش رو انداخت دورم و بغلم کرد! من ازجام پریدم، دستم رو کشید و منو نشوند کنارش و با حالتی مظلومانه گفت عیبی نداره بشین چیزی نیست که!!!! من دوباره با عصبانیت و بزور خودمو عقب کشیدم به سمت در دویدم. در قفل بود و داد زدم لطفا در و باز کنید باید برم. بعد از کلی بحث و اینکه صدامو بردم بالا از ترس همسایه ها در رو باز کرد و من فرار کردم. من خوش شانس بودم که تونستم سریع عکس العمل نشون بدم. این کلا بار دوم و آخری بود که من این آدمو دیدم. تمامی پیام ها رو هم هنوز دارم.