یه پسره حدودا 18 ساله دنبال من راه افتاده بود، هر جا که سرعتم کم می شد در گوشم راجع به اندام جنسی م و اینکه چطور ترتیب من رو می ده صحبت می کرد. بعد یک ربع، دست من رو گرفت، با اینکه حد اقل 20 سال از من کوچک تر بود، انگار زن و شوهر هستیم. من هم بسیار از لحاظ روانی به هم رسخته بودم جوری که جرات نمی کردم دستم را از دستش بیرون بکشم، آن هم جلوی بقیه. بعد از مدتی با آن یکی دستش ساعد دست من را مالش می داد، یا دست دور کمر من می انداخت، و در گوشم تجاوز به من جلوی شوهرم را شرح می داد. سپس من را رها کرد و به سراغ زن دیگری رفت در حدود سن من.