در کوچهای در حال برگشت به منزل بودم؛ فردی با موتور که چهره خود را با ماسک و کلاه ایمنی پوشانده بود متلکهایی به من گفت؛ من متاسفانه از ترس سکوت کرده بودم و تغییر مسیر دادم اما با موتور از پشت سرم آمد و به بدنم دست درازی کرد و رفت؛ در حال بازگشت برای آزار مجدد بود که سریع دویدم و خودم رو به خیابان اصلی که شلوغ بود رساندم و او رفت، چند ماه بعد باز او همین اذیت را با متلک تکرار کرد. از آن روز ترس خیلی زیادی نسبت به تمام موتورسواران و کوچهها دارم.