شرح واقعه: ساعت اداری بود ساعت بین یازده تا دوازده نیم روز. برای برداشتن وسیله ای از ماشینم از محل کار بیرون زده بود . ماشین رو در کوچه ایی پارک کرده بود. در حال بستن در ماشین بودم که صدای جیغ و گریه زنی رو شنیدم. رو برگردوندم متوجه شدم مردی در حال فرار به داخل یکی از کوچه های فرعی دوید. و زن هم به حالت مستاصل و ترسیده کنار دیوار روی زمین خودش رو انداخته بود.با دویدن خودم رو بهش رسوندم اولش نمیتونست شرح بده چه اتفاقی براش افتاده در نهایت متوجه شدم اون مرد از پشت دستش رو زیر مانتوی اون زن برده و به اون دست درازی کرده. مورد شوکه اور این بود که دو مرد دیگه از خونه و ساختمونهای نیمه کاره ی مجاور زودتر از من اونجا بودند ولی تنها نظاره گر بودند.و خانمی هم از یکی از ساختمونهای اداری با شنیدن صدای جیغ اومده بود و تنها جلوی در ساختمانش ایستاده و نگاه میکرد. بهشون به خاطر نحوه ی برخوردشون اعتراض کردم یکی از اونها در نهایت لیوانی آب خوردن براش آورد. متوجه شدم خونشون نزدیک هست. به مادرش زنگ زد تا زمان اومدن مادرش کنارش موندم.