جمعه حدود ساعت 2:30 بعد از ظهر بر میگشتم به سمت خونه. پیاده بودم و خرید کرده بودم، در دنیای خودم بودم و به موزیک گوش میدادم. ناگهان سر کوچهای مردی جوان ایستاده و رو به من بود که ناگهان متوجه شدم آلتش رو دراورده و مشغول به مالیدن است. اول شوکه شدم و نتونستم قدم بردارم ولی بلافاصله شروع به جیغ زدن کردم، خوشبختانه خیابون پر رفت و آمدی بود و عده ای اومدن به طرفم. اون آدم بیمار که قیافش بسیار موجه بود و هیچ کس نمی تونست باور کند فرار کرد و نکته مهم تلخ داستان این بود که من مقصر شدم. یک خانم به من بود، اگه پوششت اسلامی بود این اتفاق برات نمی افتاد. به هر حال یک هفته شده و این مثل کابوسی شده برام.