وقتی سوار اسنپ شدم همه چیز خوب بود، همین که از سر کوچه خونمون بیرون اومدیم و اون مرد احساس کرد از قلمرو من خارج شده، دائما در یک مسیر حدودا 20 دقیقه ایی برمیگشت و خیره به من نگاه میکرد. حتی یک مسیر طولانی تر انتخاب کرد. وقتی هم به مقصد رسیدم و خواستم کرایه رو بدم دستشو حالت نوازش از روی مچ من کشید تا انگشتام و من فقط پولو پرت کردم و پیاده شدم. انقدر ترسیده بودم که واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم...