3 پسر بودن که توی چهارراه متلک انداختن و یکیشون پرسید که بیام؟ فکر کردم چون بیتوجهی کردم جوابش رو گرفته ولی وقتی توی کوچه پیچیدم حس کردم کسی پشت سرمه. پشتم رو نگاه کردم و دیدم یکیشون دنبالم کرده. ایستادم و وانمود کردم به خونه رسیدم و دارم با کسی تماس میگیرم. اول گفت که شماره بدم؟ بعد که رفتار من رو دید گفت که خواستم شماره بدم نخوردمت که و سریع از کوچه خارج شد.